غمها دگر نشان مرا گم نمی کنند . . .
چهارشنبه, ۲۲ دی ۱۳۸۹، ۰۶:۰۱ ب.ظ
می ترسم از جدایی و ویرانی دلم
از گریه های کودک زندانی دلم
از لحظه های دلهره انگیزِ بعد تو
از حال غم گرفته و بارانی دلم
دستت کجاست تا که بکارد شقایقی
در سرزمین خشک و بیابانی دلم
چشمان مهربان تو هم اعتراف کرد
هرگز دلی ندیده به آسانی دلم
ای کاش شانه های تو جایم دهد کمی
در لحظه های مبهم پایانی دلم
می خواستم که با تو بمانم ولی نشد
سهمم از عشق ، غیر پریشانی دلم
غمها دگر نشان مرا گم نمی کنند
آثار عشق مانده به پیشانی دلم . . .
از گریه های کودک زندانی دلم
از لحظه های دلهره انگیزِ بعد تو
از حال غم گرفته و بارانی دلم
دستت کجاست تا که بکارد شقایقی
در سرزمین خشک و بیابانی دلم
چشمان مهربان تو هم اعتراف کرد
هرگز دلی ندیده به آسانی دلم
ای کاش شانه های تو جایم دهد کمی
در لحظه های مبهم پایانی دلم
می خواستم که با تو بمانم ولی نشد
سهمم از عشق ، غیر پریشانی دلم
غمها دگر نشان مرا گم نمی کنند
آثار عشق مانده به پیشانی دلم . . .
" مرضیه خدیر "
۸۹/۱۰/۲۲