آرام نگیرم مگر از من شده باشی . . .
جمعه, ۲۲ مهر ۱۳۹۰، ۰۶:۵۵ ب.ظ
از دست تو امشب شده فکرم متلاشی
آرام نگیرم ، مگر از من شده باشی
چشمان تو معمار غزلهای بدیل است
بدنیست مرا جنس نگاهت بتراشی
نفرین نکن از دور مرا جان عزیزت …
درد است نمک بر جگر پاره بپاشی
یک نیمه پر از دردم و یک نیمه پر از غم….
سخت است تو هم روح و تنم را بخراشی
مجموعه ای از درد و غم و رنج و عذابم …
مجموعه ای از اینکه تو باشی و نباشی
" سید مهدی نژاد هاشمی م.شوریده "
۹۰/۰۷/۲۲