آهنگ قلب بی رمق و هق هق گلو ، العفو وآه و چشم گهر بارم از شما..آقاجان..
دوشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۵۲ ب.ظ
هر روز با هم دعوا داشتند
ولی زورش به او نمی رسید...!
نمی دانست چه کند،
با خودش گفت می روم شکایت می کنم...
کتاب مفاتیح را برداشت و آن را باز کرد:
«الهی الیک اشکو نفساْ بالسوء اماره...»
خدایا به تو شکایت می کنم از نفسم..!
۹۲/۰۶/۰۴