به که باید دل بست ؟ به که شاید دل بست ؟ . . . !
چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۷ ب.ظ
سینه ها جای محبت، همه از کینه پر است
نیست یکتن که در این راه غم آلوده عمر
قدمی، راه محبت پوید خط پیشانی هر جمع، خط تنهائیست
در نگاه من و تو حسرت بیفردائیست در نگاهی که تو را وسوسه عشق دهد
حیله پنهانیست
هر کجا مرد توانائی بر خاک نشست
از وفا نام مبر، آنکه وفاخوست، کجاست ؟
ریشه عشق، فسرد واژه دوست، گریخت
سخن از دوست مگو، عشق کجا ؟ دوست کجاست ؟ دست گرمی که زمهر
بفشارد دستت در همه شهر مجو
درد اگر سینه شکافد، نفسی بانگ مزن
درد خود را به دل چاه مگو
استخوان تو اگر آب کند آتش غم
آب شو، « آه » مگو
« خویش » در راه نفاق
« دوست » در کار فریب
« آشنا » بیگانه
شاخه عشق، شکست
آهوی مهر، گریخت
تار پیوند، گسست
به که باید دل بست ؟ ...
به که شاید دل بست ؟ ...!
۹۲/۰۷/۱۷