برگی به شاخصار حیات ...!
يكشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۵۲ ب.ظ
جان زنده است اگرچه به رنج از تنم هنوز
با خون این و آن نفسی میزنم هنوز
از خون تابناک و طربناک و پاک خود
یک یا دو قطره شعله کشد در تنم هنوز
گرمای عشق تاخته تا مغز استخوان
شعرم شرار اوست اگر روشنم هنوز
برگی به شاخسار حیاتم نمانده است
خار چمن گرفته به کف دامنم هنوز
از صحبت و صفای تو دل برنمیکنم
وز دست دل به جان تو جان میکنم هنوز
۹۳/۰۶/۱۶