دردیست بر دلم که گر از پیش آب چشم بردارم آستین ... برود تا به دامنم ...
سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۴۴ ب.ظ
زیر باران بیا قدم بزنیم،حرف نشنیده ای به هم بزنیم
نو بگوییم و نو بیندیشیم، عادت کهنه را به هم بزنیم
و زباران کمی بیاموزیم،که بباریم وحرف کم بزنیم
کم بباریم اگرولی همه جا،عالمی را به چهره نم بزنیم
چتر را تا کنیم و خیس شویم،لحظه ای پشت پا به غم بزنیم
سخن از عشق خود بخود زیباست،سخن عاشقانه ای به هم بزنیم
قلم زندگی به دست دل است،زندگی را بیا رقم بزنیم
مجتبی کاشانی
۹۳/۰۶/۱۸
راه می افتم بدون چتر ، من بغض میکنم ، آسمان گریه !