کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

۱۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

مشهدی ام کن.jpg
خیره می شوم به گنبد تو ...

خیره می شوم به آسمان رویاها ...

از صحن گوهر شاد تا ضریحت فاصله ای دریاییست

این روزها چقدر دلتنگ مشهد شده ام آقا !

با دل خود بال گشوده ام سمت ضریح ...

و چه زیباست زیارت نامه خواندن از در کنج دلم...!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۳۴
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
http://www.ashpazonline.com/weblog_photos/khahar_ashpazonline_weblog_21362045286.jpg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۳۰
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۳۲
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

زخم یک واژه
زخم یک عشق
زخم موهای سفید
زخم نامت که تنم را می لرزاند
تو که سکوت  می کنی
جهان چهره غمگین اش
را به ضیافت چشمهایم می فرستد
در تنهایی خویش می گریم
با چشمهایی به خون نشسته
با انبوه زخمهای زمان
که تیغ می کشند بر تن زخمی ام
و می روند تا زخمی دیگر
دردی دیگر
دوری تو آسان نیست
تو از کجای قلب من شبیخون زدی
که سپاه ویرانگر صدایت
همه هستی مرا خاکستر کرد
در غیاب چشمهایت
ساعت مرا تکرار می کند
عقربه های بزرگ و کوچک
تمام حس ام را می بلعند
من در نگاهت نمانده ام
اما تو در کجای دل من مانده ای
که زمان در دستهایم ویران می شود
پرنده یادت از شانه ام پرواز می کند
گل در ساکت لبهایت
آواز می خواند
و من در نجوای خاموش سنگ و ستاره
تنها نام ترا می خواهم
تویی که مرحم دستهایت را دریغ می کنی از تن زخمی ام ...!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۳۰
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

سکــــوت ...


رســا تــرین فــریــاد یک " زن " است ...

وقتی سکوت میکند ...

وقتی بحث نمیکند ...

وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ...

بــفــهــم ...!

که واقعــاً آسیب دیده است ...!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۰۵
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


در گریاندن یک زن ،،، مواظب باشـــــید


خــــــدا ؛

اشک هـــایش را میشمارد ...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۰۰
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ