کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

۴۰ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

گرچه عمریست غریبانه فراموش تو ام

باز مشتاق تو و گرمی آغوش تو ام

باورم نیست که بیگانه شدی با من و من

همچو یک خاطره ی کهنه فراموش تو ام

شانه بر زلف سیاهت چو زنی یاد من آر

که چنان زلف تو آویخته بر دوش تو ام

نیستی تا که بگویم به تو ای مایه ی ناز

تشنه ی بوسه ای از آن دو لب نوش تو ام

حسرتی گر به دلم هست همان دیدن توست

من پرستوی خزان دیده و خاموش تو ام

 

"محمد نوعی"

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۲ ، ۱۹:۰۸
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

بی محبت مادر یک قنات بی آبم مثل راه بی مقصد مثل عکس بی قابم

بی محبت مادر از شکوفه ها دورم یک کبوتر بی بال یک چراغ بی نورم

بی محبتِ مادر چون لبان بی لبخند ساکتم و غمگینم مثل بلبلی در بند

بی محبت مادر در دلم صفایی نیست از بهار در قلبم هیچ رد پایی نیست

 " مهربانی پدر از قله فراتر است، مهربانی مادر از اقیانوس عمیق تر است "

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۲ ، ۱۳:۰۰
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
دلتنگـــــــی من تمام نمی‌ شود !!!

همین که فــــــکر کنـم

مـــــن وتـــــو

دو نفــــــــریـم

دلتنــــــــــگ‌ تر می‌شوم ... برای تـــــو . . .   "عباس معروفی"



غم که می‌آید در و دیوار
، شاعر می‌شود

در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود
می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط‌کش و نقاله و پرگار ، شاعر می‌شود
تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی ؟
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود
تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم
از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود
باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت ؟
تو دلت را جای من بگذار شاعر می‌شود !
گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم
از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود
" نجمه زارع "

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۲ ، ۱۷:۱۲
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

 

درد دارد ؛ وقتی ...


من عاشقانه هایم را می نویسم ...


دیگران یادِ عشقشان می افتند...


اما تو بی خیالی !!! ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۲۱:۰۸
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
http://www.miyanali.com/usr/mee-too/gal16.jpg?24835273


" دوســتــت دارم " هایت را هزار بار دیگر تکرار کن . . .

اینجا نه بینی کسی دراز می شود ! . . .

نه گرگی به گله ات میزند ! . . .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۱۶:۱۶
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

ای پـرازعاطفــــــه در قحــــــط محبـت بـا مـن

کــــــــاش می شد بگشایی سر صحبت بـا مــن


هیــــچ کس نیست که تقسیــــم شود در اینــــجا

درد تنهـــــایی و بی برگی و غـــــربت با مـن

 

از خـــــــروشانی امـــواج نـــــگاهت دیـریست

بــــــاد نـگشوده لبــش را به حـــــــکایت با مــن

 

خـــــواستم پــَـر بزنم بــا تـــــو به معراج خـیال

آسمــــان دور شـد ازروی حـــــــسـادت بـا مــن

 

بعــــد ازاین شــــــور غـزلهـــای شکوفـا با تــو

بعــد ازاین مــرثیه و غــــربت و حـسرت با مـن

 

گـرچـه کــــوچیدی ازاین بـــاغ ولـی خـواهد مانـــــد

داغ چشمـــان تــــــــو تـا روز قیــــــــامـت با مـن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۱۴:۱۴
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

به تو می اندیشم امشب

تو که هر لحظه نفس های منی
و من انگار که بعد از تو
فکرِ بودن نتوانم کرد
به تو می اندیشم که کنون
همجوار دل داغون من از دلتنگی هستی
و چه خرسند و کمی دلگیرم
که تو هم یاد منی و دلتنگ
با تو که هستم فکر تاریکی و ترس
بار خود بسته از این خانه ی دل
و فضای دل من پر ز نفس های بهار است و نارنج
و من از شوق نشستن با تو
زیر سقف شهر عشق تو
کنج آغوش تو یک گوشه ی دنج
لبریزم...
به تو می اندیشم که کنون از من دوری
و یقین دارم که تو هم یاد منی
و چنان دلتنگی که اتاقم عطر دستان تو را می گیرد
دل تو پیش من است اینجا
من یقین دارم که تو هم یاد منی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۲ ، ۱۵:۵۲
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
http://heiaat.persiangig.com/image/11shaban/1%20(7).jpg

.چه می شد که ما را در جمع پروانه هایت پذیرا می شدی؟

چه می شد که می آمدی

 تا تشعشع گرمی نگاهت چشم دلمان را روشن می کرد.

مهدی جان نظری فرما.

 به همه پروانه هایی که در کوچه های انتظار

به امید حس کردن گرمای وجودت گرد هم آمده اند.

مولا جان نظری فرما...

 این روزها تمامی لحظه هایش برگ برگ کتاب قطورانتظاریست که

به امید آمدنت از پس هم ورق می زنیم...

می خواستم از دوری ات شکوه کنم...

اما به یاد آوردم که در میان ما نظاره گرمان هستی!

به یاد آوردم که در برابر چشمان منتظرت،چگونه دلت را آزرده ایم!

خبرآمد، خبری در راه است...

ای یوسف فاطمه!می خواستم بگویم تا سر حدجنون از فراقت خسته ایم...

اما به یاد آاوردم که که منتظرانت خستگی ناپذیرند!...

پس چگونه خود را منتظر بنامیم در حالی که از خود نیز به ستوه آمده ایم؟!

ای دلبند زهرا...

 نه پای پیش داریم ونه پای پس...!

شما بگو به کدامین سوی روی گردانیم؟

انتظاری بی پایان از سویی...

ودشواری ها از سویی دیگر،محرک نومیدی مایند!

چشم به راه بهار آمدنت بودن ،چه گوارا...

ای قرار دل های بی قرار!ای نازدانه هستی!

تا کی در انتظار روزها وسال هارا شماره گری؟!

ای دلبر غائب از نظر!

چه بگویم  که خود می دانی چه در دل می گذرد...

مولا جان .. هفته ها که دیگر هیچ ....

چله هایم بی تو در حال عبور است...

دعایی نما تا ریشه کن کنیم هر آنچه مانع رسیدن به شماست... !

سلام بر ماه وماه پاره آسمانی اش!

سلام بر موعود انبیاء!

سلام بر منجی آدمیان!

سلام بر مهربان ترین انسان!

وسلام بر امید منتظران وسلام بر گل نرگس...

ای قرار دلهای بی قرار!...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۲ ، ۱۲:۵۴
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


                   بر چهره پر ز نور مهدی صلوات

                          بر جان و دل صبور مهدی صلوات


تا امر فرج شود مهیا بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات

http://vahidchakoshy.persiangig.com/nosaziir/images/khamenei.jpg

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی


ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟

برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما


کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت

کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۲ ، ۱۴:۰۹
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ