کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

۱۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است


زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت

که قیمتم بشناسد به امتحان سکوت


منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق

گذشته ام ز فلک هم به نردبان سکوت


نهفته باید و بنهفتم آنچه را دیدم

که عهد عهد غم است و زمان زمان سکوت


صفای این چمن از مرغان دیگر پرس

که من خزیده ام اکنون به آشیان سکوت


از این سکوت هم ای باخرد مشو نومید

چه قصه ها که برون آید از میان سکوت


شکار زیرک از این ورطه نگریزد

هزار تیر مغان دارد این کمان سکوت


چه شکوه ها که بگوش آید از زبان نگاه

چه رازها که برون افتد از دهان سکوت


بسی حکایت ناگفتنی به لب دارم

سرشک روز و شبم بهترین نشان سکوت


فغان سوختگان گوش دیگری خواهد

چه قصه گویمت ای دل از این جهان سکوت...!
                                                                                                                                "معینی کرمانشاهی"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۳۲
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


کـاش دفتـر خاطراتــم


چراغ جادو بود


تا هر وقت از سـرِ دلتنگــی


به رویش دست میکشیدم


تــو از درونش


با آرزوی من بیرون می آمدی ...!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۲۵
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
http://i8.tinypic.com/8e6lahd.jpg

با تو می مانم که از نام تو دل آذین شود
 تا که شرح عشقمان یک قصه ی دیرین شود
آنقدر شور از دلم صَرف نگاهت میکنم
تا تمام تلخی چشمان تو شیرین شود
 آنچنان پرشور می رقصم که از تاثیر آن
موج موهای تو هم یک جور آهنگین شود
مطمئنم هم زمان با دیدن لبخند تو
چشم هایم روبروی هر غمی رویین شود
جالب است اینکه: فقط کافیست نام تو را
بر زبان آرم که از آن خانه عطر آگین شود
«دوستت دارم» اگر جزو گناهان من است
دوست دارم تا گناهم باز هم سنگین شود...!
"جواد مزنگــی"


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۰۵:۳۰
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ



اگرکسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت،

 دلگیرمباش؛

که تو نه گناهکاری نه او؛

من عیسی نامی را می شناسم،

 که ده بیمار را در یک روز شفا داد،

وتنها یکی سپاسش گفت ...

من خدایی را میشناسم؛


که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده،


یکی سپاسش را میگوید و هزاران نفر...


پس ازناسپاسی هایشان مرنج؛


و در شاد کردن دلهایشان بکوش،


که این روح توست که با مهربانی


آرام میگیرد ...


خوبی کردن دلیل بر جاودانگی تو خواهد شد


پس به راهت ادامه بده ...!

فتوکل علی الله


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۰۶
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم


بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم


به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم


ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم


به غواصان بگو کافیست هرچه بی سبب گشتند


در این دریای طوفان دیده مرجانی نمی بینم


چه بر ما رفته است؟ ای عمر! ای یاقوت بی قیمت!


که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم


زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم؟!


که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم


خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد


که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم...!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۵۱
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من


تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من


ناله زیر و زار من زارترست هرزمان


بس که به هجر می دهد عشق تو گوشمال من


نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو


دست نمای خلق شد قامت چون هلال من


پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی


می رسد و نمی رسد نوبت اتصال من


خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند


هم به مراد دل رسد خاطر بد سگال من


دیده زبان حال من بر تو گشاد رحم کن


چون که اثر نمی کند در تو زبان قال من


بر گذری و ننگری بازنگر که بگذرد


فقر من و غنای تو جور تو احتمال من


چرخ شنید ناله ام گفت منال سعدیا


که آه تو تیره می کند آینه جمال من

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۶
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

http://img1.tebyan.net/Big/1393/01/63061b2cfcff4cf9b34bedf6a16eff01.jpg

من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست


حال دل از من نمی پرسی چرا؟!

حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست ...!
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۰۶:۰۰
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ



نبودنت در من قدم می زند،


من زیر ِ باران!

تو دور میشوی، من خیس!

این دِلبری های ِ بهار است،

نیامده دیوانه می کند،

... کوچه را از تنهایی...!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۴۲
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ