بی تو ای جان جهان ، جان و جهان را چه کنم؟...!
خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟...!
ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت!
خانه ابری ست خدایا ! رمضان را چه کنم؟ ...!
بی تو ای جان جهان ، جان و جهان را چه کنم؟...!
خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟...!
ماه شعبان و رجب، نم نم اشکی شد و رفت!
خانه ابری ست خدایا ! رمضان را چه کنم؟ ...!
من باشم و تو …
کنار دریا …
صدای موج ها …
گرمی آغوشت …
زند گی یعنی همین …
آرامش … عشق … امنیت … !
حـرف تــازه ای نـدارم …
فقـط !
خـزان در راه اسـت …
کلاه بگـذار ســر خـاطــراتی که یـخ زده اند ،
شـاید یـادت بیـافتد …
جیب هـایت را …
وقتـی دست هـایم مهمـانشـان بـودنـد …!
من از چشمان “تو”
چیزی نمی خواهم به جز گاهی نگاهی … !
خسته ام …
از تـــــو نوشتن …
کمی از خود می نویسم …
این منم که دوستت دارم … !