
من همین جا کنار قولهایت ،
درست روبروی دوست داشتنت
و در عمق نبودنت محکـــم ایستاده ام ...!
ای پر از عاطفه در قحط محبت با من
کاش میشد بگشایی سر صحبت با من
هیچ کس نیست که تقسیم شود در اینجا
درد تنهایی و بی برگی و غربت با من
از خروشانی امواج نگاهت دیریست
باد نگشوده لبش را به حکایت با من
خواستم پر بزنم با تو به معراج خیال
آسمان دور شد از روی حسادت با من
بعد از این شور غزل های شکوفا با تو
بعد از این مرثیه و غربت وحسرت با من
گر چه کوچیدی از این باغ ولی خواهد ماند
داغ چشمان تو تا روز قیامت با من
" جلیل صفر بیگی "
تـــوبیشتــر از هر کس می دانی
من از ارتفاع ..
من از بلندی این فاصله می ترسم !
چشـــم دهان نیست که داد بکشد
به داد چشـــم هـــای من برس…!
برف ، برف، برف میباره ، خاطره هاتو یادم میاره
♫♫♫
تا دوباره صدامو درآره
برف برف برف می باره
مکان امن عاشقانه های من است ...
خلوتگاه دلنوشته های من در هزاره ی بدون تو
هی رفیق!!!
ســـکوت من دروغــی ست
در اسارت حقایــقی زجــه آور
آنقــدر شکنجــه اش نکـن
اعــتراف نمیکند ...!