میلاد فرخنده بانوی کرامت حضرت فاطمه معصومه (س) روز دختررر مبارکککک
شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۸۹، ۰۷:۲۹ ق.ظ
تاریخ چشم
به راه فاطمه
ای دیگر است. انتظار به سر می آید و شمیم دلنوازی، خانه خورشید را فرا می
گیرد. خنکای
حضور دوباره فاطمه (س) در فضای مدینه جاری می شود و کوثر فاطمی،
جوشیدنمی
گیرد.
آری به کوچه باغهای
حرم تو پناه
می آوریم و در سایه سار ملکوتی آن، نفسی تازه می نماییم. کنار
نهراستجابت
می نشینیم و قطره ای می شویم در آبی زلال اشک های زائرانت.
ضریح نورانی ات را
در آغوش می گیریم و از بین شبکه های آن، مزار مطهرتو را تماشا می کنیم. باورمان نمی
شود! آیا به این سادگی به زیارت تو آمده ایم! توکه زیارتت، همسان زیارت یاس گمشده
مدینه است!
حضرت مشرقی من دل من پیش تواسیره
خاک قم، خاک بهشته هی بهونه تو می گیره...
۸۹/۰۷/۱۷
علی بود
انشالله در این دنیا از زیارتش و در اخرت از شفاعتش بی بهره نباشی
*************************************************
السلام علیک یا سیدتی و مولاتی یا فاطمه معصومه (س)
وقتی خدا به فکر وجود تو اوفتاد
آینه ای مقابل زینب قرار داد
هر چه داریم از خدا داریم
نعمت عشق، از شما داریم
تا تو هستی شفیعه محشر
غم نداریم، چون تو را داریم
در تمام جهان، بگردی نیست
مثل این کشوری که ما داریم
ما به لطف صفای مقدمتان
دو حرم مثل کربلا داریم!
این طرف قم که خاک تربت توست
آن طرف مشهد الرضا داریم
تو و آقا که جان ایرانید از ازل صاحبان ایرانید
*******************************************************
شهر مدینه بار دگر جان گرفته بود
از اوج عشق، نم نم باران گرفته بود
دست بهار بر سر گلزار سایه داشت
هر شاخه، غنچه ای روی دامان گرفته بود
بوی بهشت ناب زهر گوشه ای می رسید
دنیا، صفای روضه ی رضوان گرفته بود
از آسمان عاطفه و عصمت و عفاف
خورشید معرفت مه تابان گرفته بود
آن شب زمین برای سماوات ناز کرد معصومه روی دست رضا دیده باز کرد
کروبیان به مقدم او سرگذاشتند
رو بر سرای موسی جعفر گذاشتند
خیل فرشته بود که با دسته دسته گل
نوزاد را به دست مادر گذاشتند
از بس زلال بود میان کتاب عشق
او را کنار سوره ی کوثر گذاشتند
در دست پر محبت او چشمه ای رحیم
با وسعت کرامت حیدر گذاشتند
او آمد و سپهر حیا را ستاره شد ماه از خجالت نگه او دو پاره شد
بانوی مهربان، که خدای محبت است
معصومه ای که شافع عالم به جنت است
مسند نشین حکمت و علم و کمال و زهد
از نسل نور آمده صاحب کرامت است
عالم همیشه تشنه جام نگاه اوست
در لطف او طراوت باران رحمت است
از آسمان ابری او جود می چکد
در فصل او همیشه بهار عنایت است
از تربتش که پاسخ حاجات می رسد
بوی مزار مادر سادات می رسد