کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

* امام سجاد(ع) و شیعیان

در واپسین روز واقعه کربلا، شیعیان در بدترین شرایط، از لحاظ کمی و کیفی و نیز موقعیت سیاسی و اعتقادی، قرار گرفتند. کوفه، که مرکز گرایشهای شیعی بود، تبدیل به مرکزی جهت سرکوبی شیعه گردید.

شیعیان واقعی امام حسین(ع)، که در مدینه و مکه بوده و یا موفق شده بودند که از کوفه به او ملحق شوند، در کربلا به شهادت رسیدند. گرچه بسیاری هنوز در کوفه بودند، اما تحت شرایط سختی که ابن زیاد در کوفه به وجود آورده بود، جرات ابراز وجود نداشتند.

کربلا از نظر روحی شکست بزرگی برای شیعه بود و بظاهر این‌گونه مطرح شد که دیگر شیعیان نمی‌توانند سر برآورند. تعدادی از اهل بیت(ع) و در راس آنها امام حسین(ع) به شهادت رسیدند و تنها یک نفر از فرزندان ذکور امام حسین(ع)، از نسل حضرت فاطمه(س)، باقی مانده بود و زندگی امام سجاد(ع) در مدینه و دور بودن از عراق فرصت هدایت جریانات شیعی کوفه را از امام(ع) گرفته بود.

در چنین شرایطی که تصور نابودی اساس تشیع وجود داشت، امام سجاد(ع) می‌بایست کار را از صفر شروع می‌کردند و مردم را به سمت اهل بیت(ع) متوجه می‌کردند و امام(ع) در این راه موفقیت زیادی کسب کردند. این موفقیت در تاریخ تایید شده است. زیرا امام سجاد(ع) توانست شیعه را حیاتی‌نو بخشد و زمینه را برای فعالیتهای آینده امام(ع) باقر و صادق(علیهما السلام) فراهم کنند.

تاریخ گواه است که امام سجاد(ع) در طول سی و چهار سال فعالیت، شیعه را از یکی از سخت‌ترین دورانهای حیات خویش عبور داد. دورانی که جز سرکوبی شیعه به وسیله زبیریان و امویان، نشان روشنی ندارد. تنها جهت گیری روشن بیست سال حاکمیت حجاج بر عراق و سلطه عبدالملک بن مروان بر کل قلمرو اسلامی، کوبیدن شیعیان، و در بخشهایی دیگر کوبیدن سایر مخالفان امویان، اعم از خوارج یا شورشیانی چون عبدالرحمان بن محمد بن اشعث بود. زیرا حجاج کسی بود که شنیدن لفظ کافر برای او بسیار آرام بخش‌تر از شنیدن لفظ شیعه بود.

در این سالها دو نهضت شیعی در عراق رخ داد که هر دو - علی‌رغم موفقیت موقت یکی از آنها - با شکست مواجه گردید. پس از آن نیز شیعیان با شدت هر چه تمام‌تر مورد تهدید امویها، از قتل و شکنجه و زندان، قرار گرفتند.

امام(ع) پس از حادثه کربلا دریافته بود که امکان احیای این جامعه مرده با در دست گرفتن رهبری آن وجود ندارد. به علاوه درگیر شدن در یک حرکت سیاسی دیگر، با وجود قدرت دیگر احزاب، خطراتی را در پی داشت که به ریسک کردن آن نمی‌ارزید. به همین دلیل، ماهیت حرکت امام(ع) در دوران امامت آن حضرت، بخوبی نشان می‌دهد که حرکت امام(ع) تنها یک حرکت سیاسی نبوده و در بسیاری از موارد به وضوح، برکنار از سیاست به معنای مشخص فعالیت سیاسی بوده است.

* امام(ع) و بقای شیعه

امام سجاد(ع) موفق به بقای شیعه و حتی گسترش آن گردید. روش فقهی آن حضرت، نقل احادیث پیامبر(ص) از طریق علی(ع) بود که شیعیان تنها آن احادیث را درست تلقی می‌کردند. بدین صورت شیعه اولین قدمهای فقهی خود را در مخالفت با انحرافات موجود برداشت، گرچه بخش اعظم این کار به زمانی پس از آن موکول گردید.

امام سجاد(ع) در وقت گفتن اذان، جمله «حی علی خیرالعمل » را در آن می‌آورد. وقتی مورد اعتراض قرار گرفت فرمود: اذان نخستین به این صورت بود. اضافه بر آن، برکناری از انحرافات عراق موجب حفظ مبانی اعتقادی اصیل شیعه در برابر انحرافات گردید. علی‌رغم تلاشهای مهم امام(ع)، که البته موجب بقای شیعه گردید، مدینه به خاطر کجرویهایی که از صدر اسلام در آنها نهاده شده و علیه شیعه تحریک شده بود، جای مناسبی برای رشد شیعه نبود و امام سجاد(ع) می‌فرمود که دوستداران واقعی آنها در مکه و مدینه به بیست نفر نمی‌رسد. در حالی که در عراق افراد بیشتری وجود داشتند که به آنها علاقمند بودند و می‌فرمودند که «شیعیان وفادار و اشخاص معتقد ما در مکه و مدینه بیست نفرند. گرچه هواداران سیاسی بسیار زیاد بودند».

* برخوردهای امام(ع) با امویان

اولین برخورد امام(ع) با حاکمان اموی پس از واقعه کربلا در رویارویی با عبیدالله بن زیاد بود. وقتی ابن زیاد نام او را پرسید. امام(ع) خود را علی معرفی کرد. ابن زیاد گفت مگر خداوند علی بن الحسین را نکشت؟ امام(ع) پاسخ داد: برادری داشتم که مردم او را کشتند. ابن زیاد گفت: خداوند او را کشت، امام سجاد(ع) گفت: «الله یتوفی الانفس حین موتها». استدلال امام(ع) اشاره به این سخن بوده که آنها برادرش را کشتند و خداوند او را قبض روح کرد. ابن زیاد خواست ایشان را بکشد که با اقدام شجاعانه حضرت زینب(س) از این کار منصرف گردید.

در شام نیز یزید با او سخن گفت و او را مورد سرزنش قرار داد. پس از آن امام(ع) در خطبه‌ای قراء، به معرفی خود و خانواده‌اش برای اهل شام پرداخت. شامیان حاضر در مسجد که تحت تاثیر تبلیغات امویان در غفلت بسر می‌بردند و خاندان پیامبر(ص) را نمی‌شناختند، با خطبه امام سجاد(ع) تا اندازه‌ای متنبه شدند، به همین دلیل در میانه خطبه، یزید از ادامه آن جلوگیری کرد و سپس برای کسب وجهه مردمی، گناه را به گردن ابن زیاد انداخت و با احترام، علی بن حسین(ع) و دیگر اسرای کربلا را راهی مدینه کرد. از نکات مهم در این خطبه این بود که امام سجاد(ع) خود و پدر و خاندانش را فرزندان پیامبر(ص) نامید، در حالی که معاویه و امویان می‌کوشیدند آنها را از ذریه علی(ع) دانسته و اجازه ندهند آنها خود را ذریه پیامبر(ص) بنامند.

به هر ترتیب با توجه به سوابق مناسبات علویان با امویان، امام(ع) مورد سوء‌ظن شدید امویان بود و کوچکترین حرکتی از ناحیه امام(ع)، عواقب وخیمی داشت که طبعا در نظر امام(ع) ارزش دست زدن به این اقدامات را نداشته است. مهمترین اصل دینی - سیاسی که امام(ع) با استفاده از آن روزگار سیاسی خود را می‌گذراند، "تقیه" بود. سپری که شیعیان در تاریخ، با استفاده از آن، حیات خویش را تضمین کرده و ائمه شیعه بارها توجه بدان را گوشزد کرده‌اند.

البته کسانی که با داشتن آزادی نیازی بدان نداشته‌اند، با وجود صراحتی که در قرآن نسبت بدان وجود دارد آن را انکار کرده‌اند، تا شیعه را تضعیف کنند.

امام سجاد(ع) واقعا در شرایط سختی زندگی می‌کرد و جز تقیه راه دیگری نداشت. اساسا همین تقیه است که موجب حفظ شیعه در آن شرایط می‌شد. چیزی که خوارج به عنوان یک گروه افراطی، از آن بی‌بهره بودند و به همین دلیل ضربه‌های بسیار اساسی و کاری خوردند.

در جمع باید گفت، ملایمت امام(ع) در برخورد با امویان، و تقیه ایشان در مواجهه با مسایل گوناگون سبب شد تا امام(ع) زندگی آزادی در مدینه داشته و کمتر توجه مخالفان را به خود جلب کند و به علاوه بعد علمی امام(ع) در جهت حفظ دین تجلی بیشتری بیابد و تمجیدهای فراوان از امام(ع) که از زبان عالم اهل سنت باقی مانده، شاهد این گفته است. اگر امام(ع) درگیر سیاست شده بود، آنان به خود اجازه نمی‌دادند تا این بعد از شخصیت امام(ع) را توصیف کنند.

* امام سجاد(ع) و بردگان

از تلاشهای امام(ع)، که هم جنبه دینی داشت و هم سیاسی، توجه به قشری بود که بخصوص از زمان خلیفه دوم به بعد و مخصوصا در عصر امویان، مورد شدیدترین فشارهای اجتماعی بوده و از محرومترین طبقات جامعه اسلامی در قرون اولیه به شمار می‌رفتند. بردگان و کنیزکان، اعم از ایرانی، رومی، مصری و سودانی، متحمل سخت‌ترین کارها شده و از طرف اربابان مورد اهانتهای شدیدی قرار می گرفتند.

امام سجاد(ع)، همانند امیرالمؤمنین - صلوات الله علیهما - که با برخورد اسلامی خویش بخشی از موالی عراق را به سمت خویش جذب کرد، کوشید تا حیثیت اجتماعی این قشر را بالا برد. و بدین ترتیب سیره حسنه پیامبر(ص) را، که نزد امویان به نابودی گراییده بود، مجددا احیا کرد.

امام(ع) در حالی که نیازی به بردگان نداشت، آنها را می‌خرید. این خریدن تنها برای آزاد کردن آنها بود. گفته‌اند امام(ع) قریب به صد هزار نفر را آزاد ساخت و هیچ برده‌ای را بیش از یک سال نگه نمی‌داشت و حتی پس از آزادی، اموالی هم در اختیار آنها می‌گذاشت. در این مدت آنها از نزدیک با امام سجاد(ع) و شخصیت عظیم علمی و اخلاقی و تقوایی حضرت آشنا می‌شدند و طبیعی بود که در قلوب بسیاری از آنها علاقه‌ای نسبت به امام سجاد(ع) و جریانات شیعی به وجود آید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۰/۰۹
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

نظرات  (۱)

۱۲ دی ۸۹ ، ۱۲:۰۹ دوست و آشنای رفتنی شما
اى خداى سجاد!
چه بزرگى که تو با وجود سجاد، دیگران را نیز بنده مى‏شمارى، عبادت‌شان را به حساب مى‏آرى و بر سرشان سایه خدایى مى‏گسترى!
ما هرچه بندگان بَدیم، تو خداى خوبى! به ما لیاقت بندگى‏ات را عنایت کن!

اى خداى باقر!
علم نیست آنچه در نزد مردمان است. علم، آن است که مظهرش باقرالعلوم است. ما را
سنگ ریزه‏اى از سلسله جبال علوم باقرى عنایت کن!

اى خداى صادق!
ما را چنان تفقهى* در دین عنایت کن که سَره را از ناسره بازشناسیم و تحریف و انحراف و التقاط را از حقیقت محض، تمیز دهیم و شیعه راستین امام صادق باشیم.

اى خداى صابر!
ظرف صبورى و تحمل‌مان را وسعت بخش و جان‌های‌مان را براى پذیرش ابتلاى خودت سرشار از رضایت و اشتیاق کن!

اى خداى على‏بن موسى‏الرضا!
امام‌مان بى‏تردید شنواى سلام‌مان هست. ما را شنواى پاسخ ایشان قرار ده و ارتزاق‌مان را بر خوان سرشار از برکتش، مستدام و روزافزون کن!

اى خداى هادى!
آن‌گاه که خورشید هدایت در محاق مظلومیت مستتر مى‏شود، براى دریافت انوار ولایت، ما را چشم بصیرت، عنایت کن.

اى خداى حسن‏بن على‏العسکرى!
از زمان حضور آخرین امام حاضر، جهان همچنان تاوان بى‏لیاقتى خود را پس مى‏دهد. به ما لیاقت دیدار فرزند عسکرى را عنایت فرما!

اى خداى مهدى!
در جهان کیست که ریزه‏خوار سفره امام نیست. چشمى عنایت کن که ولى نعمت خویش را بازشناسیم!

اللهم عجل لولیک الفرج

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی