مرا اینگونه باور کن !
سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۸۹، ۰۲:۰۰ ب.ظ

مرا اینگونه باور کن
که عاشقتر ز نیلوفر ، تنم را با تن مرداب آمیزم
که چون آن پیچک تابان و پیچنده
به دامان درخت تاک آویزم
مرا اینگونه باور کن
چو پروانه به گرد شمع می گردم
تنم بر آتش اندازم
من آتش را بر اندازم
که خود سوزنده چون خورشید
به دور خویش می چرخم
مرا اینگونه باور کن
چو برگی در میان دستهای باد می رقصم
به دام باد افتادم اگرچه
در آغوش نسیم تا اوج خواهم رفت
میان خاک افتادن نمی خواهم
من آن برگم که از تحقیر پای خلق می ترسم
مرا اینگونه باور کن
نه افسونگر نه دیوانه
نه جامم من ، نه پیمانه
خودم افسونم و حیرت
می ِ نابم ، چه مستانه
مرا اینگونه باور کن
به آغوشت بیاویزم
بپیچم دور گیسویت
شدم خاکستر عشقت
خودم رقصنده در کویت . . .
۸۹/۱۲/۱۰