سر از زمین تو ای عشق ، بر نمی دارم . . .
يكشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۰، ۱۰:۱۶ ق.ظ

چه شد که ساحت عشق و ترانه زخمی شد
دگر بهار نیامد ، جوانه زخمی شد
هر آنچه رنگ محبت گرفت و بال گشود
شبانه در قفسی بی نشانه ، زخمی شد
کبوتری که میان کلاغ و کرکس ها
به جرم پر زدن از آشیانه زخمی شد
گداخت در تن داغش امید های محال
چکید از سر هر عاشقانه ، زخمی شد
اگرچه رود ، رگ ِ سرخ ِ سرزمینم بود
به سمت آبی دریا روانه. . . ، زخمی شد
چه فرق می کند اکنون عرب شود یا فارس
که نام نامی آن بی کرانه ، زخمی شد
سر از زمین ِ تو ای عشق ، بر نمی دارم
که سرزمین من از این بهانه ، زخمی شد . . .
" مرضیه خدیر "
۹۰/۰۱/۲۸
وب زیبایی داری.مطالبت جالبه
خوشحال میشم به من یه سربزنی
منتظر نظر گرمت هستم
زدو زود بیا
اگه مایل بودی بلینکمت حتما بگو
فعلا