تو بمان بی من و من هم بی تو !
جمعه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۸:۰۸ ب.ظ
اینجا مهم نیست کجاست بی تو همه جا دور دست است ...

کم کَمَک بار سفر بستم و دارم می روم
شکوه از من نکنی!
که کمال تو اثر کرد به کردار دلم
تو زدی من خوردم
تو به احساس زدی ضربه ی سخت
من شدم خرد و ز حسرت مُردم
بارها گفتم و گوشَت نشنید:
که "غم تند دلم" میروم بی خبر از هرچه تپش
می روم بی احساس
تو نکن حرف ز نفرت آغاز
و تو هر بار به من خندیدی
و تو پاکی و روان بودن دل را دیدی
و تو از عاشقی ام رنجیدی!
کم کمک بار سفر بستم و دارم می روم
تو بمان با همه احساس پُری
تو پُری از خالی!
تو بمان بی من و من هم بی تو
تو بمان جای خودت
من ولی می روم این بار که بد جایی بود
دل طوفان زده و بی عطش و باخته ات
من ولی خواسته بودم ز خدا
که توانم بدهد
که تو را پُر کنم از حس روان بودن خود
که تو را بال و پری باشم و با هم بپریم
و خدا دید که گنجایش ما حد تو نیست!
و تو پرواز نخواهی که شناخت
و تو هستی پر نیست!
و دعاهای تو این بار گرفت
که تو این بار ز عشقت بردی
و به جان و دل این « آتش سرد »
یاد خود را تو به نفرت بردی!
کم کَمَک بار سفر بستم و دارم می روم
شکوه از من نکنی!
که کمال تو اثر کرد به کردار دلم
تو زدی من خوردم
تو به احساس زدی ضربه ی سخت
من شدم خرد و ز حسرت مُردم
بارها گفتم و گوشَت نشنید:
که "غم تند دلم" میروم بی خبر از هرچه تپش
می روم بی احساس
تو نکن حرف ز نفرت آغاز
و تو هر بار به من خندیدی
و تو پاکی و روان بودن دل را دیدی
و تو از عاشقی ام رنجیدی!
کم کمک بار سفر بستم و دارم می روم
تو بمان با همه احساس پُری
تو پُری از خالی!
تو بمان بی من و من هم بی تو
تو بمان جای خودت
من ولی می روم این بار که بد جایی بود
دل طوفان زده و بی عطش و باخته ات
من ولی خواسته بودم ز خدا
که توانم بدهد
که تو را پُر کنم از حس روان بودن خود
که تو را بال و پری باشم و با هم بپریم
و خدا دید که گنجایش ما حد تو نیست!
و تو پرواز نخواهی که شناخت
و تو هستی پر نیست!
و دعاهای تو این بار گرفت
که تو این بار ز عشقت بردی
و به جان و دل این « آتش سرد »
یاد خود را تو به نفرت بردی!
" بهاره عامل نوغانی "
۹۰/۰۲/۲۳
در مسابقه ما شرکت کنید