زن و ایثار!
چهارشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۰، ۱۰:۵۳ ق.ظ

ایثار کنم؟ یعنی که چشمم را ببندم؟
دنیای غم باشم ولی بر غم بخندم؟
تو غافل از من باشی و من بی توقع،
مرداب باشم؟ بی صدا باشم؟ بگندم؟
ایثار یعنی اینکه تو آزاد باشی؟
چون مرد هستی در پی ایجاد باشی؟
من پای طفلم شعر سوز و ساز باشم؟
تو در تب عشقی نوین دلشاد باشی؟
از قصه های آسمان، پرواز با تو؟
دلشوره های فرصت آغاز با تو؟
دنیا قفس باشد برای من که هر شب،
گویم که تو می آیی و من باز با تو؟
در چرخه ی تکرار این عمر دروغی،
تنهاتر از تنها میان این شلوغی،
از خویش دیگر خسته ام، از زندگی هم
از این سیاهی هایِ محض و بی فروغی
اما زنم، باید زنی را پاس دارم
چون مادرم، بر مهر خود وسواس دارم
روزی اگر بر مرد خود طغیان نمایم،
بر گردنم انگار حق الناس دارم
ایثار یعنی یک زن و عمری مدارا
مُهر سکوتی بر لب و چشمانِ گویا
یعنی که در بیراهه ی از خود گذشتن،
پروا کند از هرچه دل، از هرچه رویا!
"نرگس عینی"
۹۰/۰۴/۲۹
www.codmusic.ir