دلم گرفته ای دوست . . .
سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۰، ۰۶:۰۸ ب.ظ

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا مننه بستهام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تختهپاره بر موج، رها، رها، رها منز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا منز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من" سیمین بهبهانی "
۹۰/۰۶/۱۵