دلتـنــــــــگی . . .
چه دلتنگم ، چه دلتنگم ، چه دلتنگ
چه دنیایی ، پر از آشوب و نیرنگ
دلم پر درد گشته و پاره پاره
به سینه دارم آه و نیست چاره
چرا؟ جام محبت گشته خالی
به جایش مانده یک جنگ پوشالی
تمام فکرها سرشار نفرت
گرفته جای آن ، ترس و وحشت
نگاهی پر ز حسرت بر گذشته
به چشم اشک و به دل غمها نشسته
چرا رفت آن صفای شادی ما
چرا گم شد صدای خنده ی ما
کجا رفت و چه شد آن زندگانی
چه بی رنگ گشته آن مهربانی
همه امیدها خشکید و پژ مرد
گل آن خندهها بر روی لب مرد
به خود گویم که پایان گیرد این غم
شود شادی زیاد و غصهها کم
" نرگس میر صدرالدینی "
******************************************************************
زندگی درک همین اکنون است .
زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است که نخواهد آمد .
تو نه در دیروزی
و نه در فردایی
ظرف امروز پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز دریغش کردی آخرین فرصت همراهی با امید است...
خالی ات ریختم
اما پرنشد....
به گمانم از جنس بی
نهایتی........!