Unknown
پنجشنبه, ۷ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۳۰ ق.ظ

دیشب از اندوه و رنج بی وفایی گریه کردم
از غم تنهائی و بی هم صدایی گریه کردم
گوشه ی آلونک خاموش٬ سرد وبی نشانی
هم صدا با مرغ شب از بی نوائی گریه کردم
نقش رویت را کشیدم باز در لوح خیالم
تا به یاد آوردم آن چشم سیاهت گریه کردم
در بغل زانوی غم بگرفتم وتا نیمه شب
از غم هجران وهنگام جدائی گریه کردم
یادم آمد که شد فراموش خیالم
زین همه بی مهری و از بی وفایی گریه کردم
گوشه ای خلوت گزیدم در فراز آرزوها
تا بیابم لحظه ای از غم رهایی گریه کردم
. . . . . .
۹۱/۱۰/۰۷
***** وبلاگ زیبایی داری خیلی قشنگه*****
@@@@برای حذف تبلیغات قالب یه سر بزن@@@@