یک دقیقه بیشتر از همیشه نیستی ....
یـــــــلدا یعنی همین ... !!!
ولی افسوس ...
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت
و من نالان؛کنار سفره ای از عشق خالی …
شبی مایوس و سرگردان دارم امشب ...
به نام خدایی که تـنـهـا داد رس من در قبـــــر من است،
آنجاست که تازه میفهمم تـنـهــــایی یعنی چه؟!!!
جز وصل تو، دل به هرچه بستم توبه
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صد بار
زین توبه که صدبار شکستم توبه
"..."
می نویسم باران !
می نویسم سرما !
می نویسم غم و اندوه و نفس !
می نویسم احساس ؛
تا بدانی دل من بی تو گلم میمیرد
و بدان دل سرد است و کمی بارانی ؛
غم سراسر دل من پر کرده ، کاش اینجا بودی...؟؟!!!
کـفـش هـایـم کـــو؟
... سهراب سپهری ...
عذاب یعنی لبریز باشی از گفتن
ولی ....
در هیچ سویت محرمی نباشد ...