کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

۱۴ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است


گاهی اگر که عشق

تورا دست کم گرفت


تقصیر توست...

دست مرا کم گرفته ای...!


آرش_شفاعی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۲۳:۵۵
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


بی تو دلتنگ ترین شاعرِ پائیز منم

صاحبِ کوله ای از شعر غم انگیز منم !

بی تو چون برگِ خزانم ، به زمین افتاده

آنکه از ترسِ سقوطش شده لبریز منم !

بی تو ابرم که دلش تیره ز دلتنگی هاس

شاعرِ خستگیِ کوچه ی پائیز  منم ...!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۵ ، ۲۲:۰۰
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘــﺎ ﮔﺮ ﺑﺸﮑﻨﺪ ﺑﺎ ﻧﺴﺨﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ

ﭼﺸﻢ ﮔﺮﻳﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﻣﻲ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ


ﺳﻴــﻞ ﺑــﺎﺭﺍﻥ ﮔــــﺮ ﺑﺒــــﺎﺭﺩ ﺍﺯ ﻧﺴﻴـــــﻢ ﺻﻮﺭﺗﻲ


ﻏــﻢ ﻣﺨـــﻮﺭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ


ﻣﺨﺘﺼــــﺮ ﮔــﻮﻳﻢ ﺍﮔـــﺮ ﻭﻳــﺮﺍﻥ ﺷـﻮﺩ ﮐﺎﺷﺎﻧﻪ ﺍﻱ


ﺟــﺎﻱ ﻫــﺮ ﻭﻳــﺮﺍﻧﻪ ﺍﻱ ﮐﺎﺧــﻲ ﻧﻤﺎﻳـﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ


ﺍﻱ ﺧــﺪﺍ ﻫــﺮﮔﺰ ﻧﺒﻴﻨـــﻢ ﺑﺸــﮑﻨﺪ ﻗﻠـــﺐ ﮐﺴﻲ


ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪﺑﺎﻃﻨﺶ ﺍﺯ ﺭﻳﺸـﻪ ﻭﻳـــﺮﺍﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۱۴:۰۹
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ



 اگر عمرى بپایش سر نمیکردم چه میکردم ؟

 مدارا با جفایش گر نمیکردم چه میکردم ؟


 بدور نرگس مخمور و لعل میگسار او

 بمستى گر نوایی سر نمیکردم چه میکردم ؟


 بدام نیستى افتادم از افسون این هستى

 گر این افسانه را باور نمیکردم چه میکردم ؟


 برویش رونما گر جان نمیدادم چه میدادم ؟

  بمویش دل گرفتار ار نمیکردم چه میکردم ؟


 بدور زندگى نوشم شراب از خون دل اما

 اگراین باده در ساغر نمیکردم چه میکردم ؟


 مرا در تشنه کامی جان بلب میاید از حسرت

 به تیغش گر گلویی تر نمیکردم چه میکردم ؟


 چو دامان شفق هرشب زاشگ دیدگان (مشفق)

 اگر دامن پر از اختر نمیکردم چه میکردم ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۰۱:۴۹
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ



دیدى آنرا که تو خواندى به جهان یارترین

سینه راساختى از عشق سرشارترین 

آنکه مى گفت منم بهر تو غمخوارترین

چه دل آزار ترین شد چه دل آزارترین ...!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۰۱:۳۷
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ



آمدم سر بزنم شعر بخوانم

 بروم...!

آنقدر دلزده هستم که نمانم بروم...


به همین کوچه و این خانه و دیوار اتاق

و به آیینه سلامى برسانم بروم...!


آخرین بار به لبهات کمى زل بزنم

به دلم طعم لبت را بچشانم بروم...!


یک کمى خاطره جا مانده که بردارم و بعد

تن رنجور خودم را بکشانم بروم...


بغض هم واسطه شد خواست دلت را ببرد

تو خریدار نشو، زود برانم بروم...


باز باران زده در گوشه ى چشمم، باید

اشک... در دفتر شعرم بچکانم بروم...!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۰۱:۳۳
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


عکاس ها نمی دانند

که بی تو

لبخند 

روی لبهایم

چقدر 

درد دارد... !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۰۱:۲۹
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


من در عشق مرد‎ی 

که ساخته ‎یِ خیالاتم بود

گم شده ام ...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۵ ، ۱۵:۴۶
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


آخر دق می کند دلم

به خاطر تمامِ حرف های نزده ات😔

تمامِ کارهای نکرده ات

تمامِ احساسِ نداشته ات

تمامِ دنیای بیگانه ات

آخر دقــ

می کند دلم ...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۴:۰۷
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ