کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

۳۰ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۸ ، ۲۲:۰۶
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

چو دل بر دیگری بستی! نگاهش دار، من رفتم!

چو رفتی در پی دشمن! مرا بگذار، من رفتم!

پس از صد بار که جانم را سوزانیده ای از غم

چو با من در نمیسازی مساز، این بار من رفتم

کشیدم جور و می گفتم : ز وصلت بر خورم روزی

چو از وصل تو دشمن بود برخوردار ، من رفتم

ز  پیش دوستان  رفتن نباشد  اختیار  دل😔

بنالم، تا بداند خصم: کز ناچار من رفتم!

چو دل پیش تو می ماند گواهی چند بر گیرم:

کزین پس با دل گمره ندارم کار،  من رفتم

ترا چندین که با من بود  یاری ، بندگی کردم!

چو دانستم که غیر از من گرفتی یار، من رفتم!

مرا گفتی که : غمخوار تو خواهم شد بدلداری

نگارا بعد ازینم گر تویی غمخوار، من رفتم

ندارد 'اوحدی' با من سر رفتن ز کوی تو

تو او را یادگار من نگه می دار ،من رفتم ...!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۸ ، ۱۶:۳۹
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۸ ، ۱۸:۱۷
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

''  میروم تا  همه عمر به خود تکیه کنم...!'' سومین روز!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۸ ، ۰۴:۳۱
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

خود را به خدا بسپار،وقتی که دلت تنگ است؛وقتی که صداقتها آلوده به صد رنگ است

خود را به خدا بسپار،چون اوست که بی رنگ است؛چون وادی عشق است او،چون دور زنیرنگ است

خود دا به خدا بسپار،آن لحظه که تنهایی؛آن لحظه که دل دارد از تو طلب یاری

خود را به خدا بسپار،همراه سراسر اوست؛دیگر تو چه میخواهی ؟!بهر طلبت از دوست

خود را به خدا بسپار آن لحظه که گریانی؛ آن لحظه که از غمها بی تابی و حیرانی

خود را به خدا بسپار،چون اوست نوازشگر؛چون ناز تو می خواهد او را ز درون بنگر...!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۸ ، ۲۳:۰۲
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۸ ، ۰۵:۲۵
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۸ ، ۱۶:۰۷
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ