حرف بزن با من خدایا ... خسته و بی هم زبـونم...
پنجشنبه, ۱ مهر ۱۳۸۹، ۱۰:۳۵ ق.ظ
چشم من صبور و ساکت ... دل من زخــمی دیدار
گفــتی با دل شــکسته ... توصدام کن بایه فریاد
ای تــــمام مهـــربــونی ... تو شـــبای غربت من
حرف این دل شکسته ... با تو ایــنه یــاور من
اگه بی صدام و خاموش ... زیر سقف پر سـتاره
چشـــمای بارونــی من ... پر درد انـــتـــظـــاره
عاشـــــقم من عاشق تو ... ای عزیز مـــــهربانم
حرف بزن با من خدایا ... خسته و بی هم زبـونم
درد مــن تــنهایی من ... توحصار بـی توبودن
تو میدونی که چه سخته ... منتظر به در نشستن
بی تو بـی نام و نشونم ... نمیخوام بی تو بمـونم
تو بذار تـــــا در کنارت ... باشـم و از تو بخـونم
۸۹/۰۷/۰۱