کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب
ای درگه مقدس تو عرش خاکیان

افلاکیان ملازم کوی گدای تو

صحن طلا و آینه ات قبله بهشت

حورا کبوتر حرم با صفای تو

از شوق خاک بوسی تو می سزد مدام

جان را دهند اهل سما رونمای تو

بالله اگر نظری سوی ما کنی


از کار دل دو صد گره بسته وا کنی تو از پگاه مشرق یاسین دمیده ای



از آن سوی دیار ولایت رسیده ای

الحق کریمه ای و به یک نیمه ی نگاه

ما را به پای سفره ی مهرت کشیده ای

ای آنکه چهار امام، ثنای تو گفته اند

بر چارده عزیز خدا نور دیده ای

قربان تو که در پی دیدار دلبرت

افسانه ای ز عشق رضا آفریده ای



وقتی خدا به فکر وجود تو اوفتاد آینه ای مقابل زینب قرار داد

کار عشق است کار معصومه

دل شده بی قرار معصومه

دست خالی نمی رود هرگز

کسی از کوچه سار معصومه

آسمان ها به زیر پای او

کهکشان ها کنار معصومه

زائر قبر حضرت زهراست

خاکبوس مزار معصومه

دوست دارم که عاشقانه کنم

هستی ام را نثار معصومه

خوش به حال کسی که بعد از مرگ

خاک شد در جوار معصومه

                                                   

                                                                 التماس دعـــــــــــــــــــــــــــــــــــــا





موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۷/۱۷
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

نظرات  (۱)

۱۸ مهر ۸۹ ، ۰۷:۵۸ دوست و آشنای رفتنی شما
اگر یک صندلی در کوپه آخر نگه داری
قطاری را فقط یک ساعت دیگر نگه داری

اگر یک ساعت دیگر،کنار کوپه آخر
نگاه مهربانت را به سمت در نگه داری

اگر وقتی کبوتر ها به گنبد بال می سایند
برای بال پروازم فقط یک پر نگه داری

دلم می سوزد و می سازد از خون جگر بالی
اگر تو آتشم را زیر خاکستر نگه داری

اگر شعری برایت باشم و شعر جدیدم را
بخوانم،بشنوی،در گوشه دفتر نگه داری

اگر نام مرا در بین مشتاقان دیدارت
به عنوان کنیز حضرت مادر نگه داری

اگر قسمت شود پای پیاده می رسم،باشد
مرا وقت شفاعت در صف محشر نگه داری

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی