کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

پیام پرستو...هوشنگ ابتهاج

يكشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۸۹، ۰۶:۳۱ ب.ظ

بیا که بار دگر گل به بار می اید


بیار باده که بوی بهار می اید


هزار غم ز تو دارم به دل ، بیا ای گل


که گل شکفته و بانگ هزار می اید


طرب میانه ی خوش نیست با منش چه کنم


خوشا غم تو که با ما کنار می اید


نه من زداغ تو ای گل به خون نشستم و بس


که لاله هم به چمن داغدار می اید


دل چو غنچه ی من نشکفد به بوی بهار


بهار من بود آن گه که یار می اید


نسیم زلف تو تا نگذرد به گلشن دل


کجا نهال امیدم به بار می اید


بدین امید شد اشکم روان ز چشمه ی چشم


که سرو من به لب جویبار می اید


مگر ز پیک پرستو پیام او پرسم


وگرنه کیست که از آن دیار می اید


دلم به باده و گل وا نمی شود ، چه کنم


که بی تو باده و گل ناگوار می اید


بهار سایه تویی ای بنفشه مو باز ای


که گل به دیده ی من بی تو خار می اید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۷/۱۸
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

نظرات  (۱)

۱۹ مهر ۸۹ ، ۰۶:۵۱ دوست و آشنای رفتنی شما
نوشته ای از یک شهید
بسمعه تعالی

دیروز ا زهرچه بود گذشتیم...

امروز از هر چه بودیم !

آنجا پشت خاکریز بودیم و...

اینجا در پناه میز!

دیروز دنبال گمنامی بودیم و...

امروز مواظبیم ناممان گم نشود...

جبهه ، بوی ایمان می داد

اینجا، ایمانمان بومی دهد!

الهی ،نصیرمان باش تا بصیرگردیم.

بصیرمان کن تا از مسیر ، برنگردیم...

وآزادمان کن تااسیر نگردیم ...

اینها نوشته هایی از سردار شهید شوشتری (ره) بود.

یاعلی مدد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی