تورا من چشم در راهم ...
دوشنبه, ۱ آذر ۱۳۸۹، ۰۷:۱۳ ق.ظ
تو را من چشم در راهم شباهنگا م
که می گیرند در شاخ ((تلاجن))سایه ها رنگ سیاهی
وز ان دل خستگانت راست اندوهی فراهم ;
تو را من چشم در راهم .
شباهنگام , در ان دم , که بر جا , دره ها چون مرده ماران خفتگانند;
در ان نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام ,
گرم یاد اوری یا نه , من از یادت نمی کاهم ;
تو را من چشم در راهم .
۸۹/۰۹/۰۱
یه شعر از نیما گذاشتین منم گفتم بد نیست منم براتون یه دونه بزارم
خانه ام ابریست
یکسره روی زمین ابریست با آن.
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد میپیچد.
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نی زن که تو
را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته ست.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره ، نی زن که دائم می نوازد نی ، در این دنیای ابراندود
راه
خود را دارد اندر پیش
موفق باشین