Unknown
شنبه, ۶ آذر ۱۳۸۹، ۱۰:۲۸ ق.ظ
من روز خویش را با آفتاب روی تو
کز مشرق خیال دمیده است
آغاز می کنم....
من با تو می نویسم و می خوانم
من با تو راه می روم و حرف می زنم
وز شوق این محال:
- که دستم به دست توست -
من جای راه رفتن
پرواز می کنم....!
فریدون مشیری
۸۹/۰۹/۰۶