کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

تو را چگونه جست و جو کنم ؟

چهارشنبه, ۱۵ دی ۱۳۸۹، ۰۵:۲۳ ب.ظ

در ایوان نیمه روشن خانه

سجاده ی مچاله ی خود را

بعد از زمانی شکایت از قانون بندگی

دوباره می گشایم

تا کمر خم کنم

و ترانه ی ستایش سر دهم

برای کسی یا چیزی

که می بیند اما دل ندارد

عاشق دارد و معشوق ندارد

رسم عشق و عاشقی است

شایدکه عمری منت و عمری ذلت

و او سکوت و سکوت

شاید سنت اش است

در ایوان خانه تو را جست و جو می کنم

در میان آیه های رمز آلود

تو را در چشم لعبتکان جست و جو می کنم

که آهشان گیراست

تو را در گلوله ها جست و جو می کنم

که می خواهند تو را اثبات کنند !

تو را در شلاق جست و جو می کنم

که می خواهند تو را فریاد کنند !

تو را در زجر جست و جو می کنم

که می خواهند تو را عبادت کنند !

و چقدر از تو دور می شوم

سجاده ی مچاله ی خود را می گشایم

سجاده ای که از تار عنکبوت هم سست تر است

و مهر را به پیشانی می کوبم

می کوبم با هزار افسوس

نه خواهشی از سر به مهر بودن

به سمت قبله ای

که آیا تو هستی ؟

در میان سجاده ی مچاله ام

و ذهن پریشانی

که تصویر تو را می سازد

من تو را در میان عشوه های دختران جست و جو می کنم

من تو را در رمز اشک حسرت پسر بچه ها جست و جو می کنم

من آدرس تو را

از زن هرزه ی شهر می گیرم

از مرد ربا خوار که بر گذر تسلیم توبه می فروشد

و چقدر از تو دور می شوم

من تو را در مسجد نمی جویم

من تصویر تو را روی پیشانی ورم کرده ی مرد روحانی نمی بینم

من تو را در میان نذر هر ساله ی مادرم نمی جویم

من تو را در موعظه های منبر نشینان نمی بینم

من تو را حتی در شعر های کفر آمیزم آشکارا نمی خوانم

و چقدر به تو نزدیک می شوم

آدرس تو به دست کیست ؟

شاید باید او را جست و جو کنم

من تو را در میان خویش می جویم

و چقدر تو همانی که می جویم

در ایوان نیمه روشن خانه

پای سجاده ای که آتش گرفته است

از سوز دلم

من تو را آیا جست و جو می کنم ؟


             "    احسان مرداسی  " 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۰/۱۵
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

نظرات  (۱)

سلام
در ایوان نیمه روشن خانه

پای سجاده ای که آتش گرفته است

از سوز دلم

من تو را آیا جست و جو می کنم ؟


قشنگ بود
وقت کردی به منم یه سری بزنید اپم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی