کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب



آسایش دنیا و یا سعادت آخرت


ابوبصیر آن راوی حدیث و از اصحاب صادقَیْن علیهماالسلام ، نابینا شده بود؛ روزی محضر مبارک

مولایش امام محمّد باقر علیه السلام وارد شد و اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! آیا شما وارثان

و جانشنان پیامبر خدا هستید؟ حضرت در پاسخ فرمود: بلی . سؤ ال کرد: آیا پیامبر خدا صلی الله

علیه و آله وارث علوم همه انبیاء عظام علیهم السلام بوده است ؟ حضرت فرمود: بلی ، او در

تمام علوم و فنون وارث تمامی پیامبران الهی علیهم السلام می باشد. گفت : آیا شما اهل بیت

عصمت و طهارت ، نیز در تمام علوم و فنون وارث پیامبر هستید؟ فرمود: بلی ، ما وارث تمامی

علوم و فنون او می باشیم .

سپس افزود: آیا شما توان آن را دارید که مرده را زنده و مریض را شفا دهید؟ و آیا از آنچه انسان

ها انجام می دهند و یا در درون خود پنهان دارند، آگاه هستید؟ امام علیه السلام فرمود: بلی ،

ولیکن تمامی آنچه را که ما انجام می دهیم ، با إ ذن و اراده خداوند متعال است . پس از آن

فرمود: ای ابوبصیر! نزدیک بیا، چون کنار حضرت قرار گرفت ، دست مبارک خود را بر صورت و

چشم او کشید که تمام فضاء برایش نورانی شد و همه چیز را به خوبی مشاهده کرد. سپس

فرمود: آیا این حالت را دوست داری که بینا باشی و در قیامت همانند دیگر افراد گرفتار حساب و

بررسی اعمال گردی ؟ و یا آن که همان حالت نابینائی را دوست داری و این که در قیامت بدون

دردسر وارد بهشت گردی ؟ ابو بصیر عرض کرد: می خواهم همانند قبل نابینا باشم . پس امام

محمّد باقر علیه السلام دستی بر چشم های ابوبصیر کشید و به حالت اوّل بازگشت .

چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد باقر(ع)/ عبدالله صالحی


اسلام حقیقی


ابی جارود گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم : ای فرزند رسول خدا! آیا شما دوستی و

دلباختگی و پیروی مرا نسبت به خود می دانید؟ امام علیه السلام : آری . عرض کردم : من از

شما پرسشی دارم که می خواهم به من پاسخ دهید زیرا چشمم نابینا است و کمتر راه می روم

و همیشه نمی توانم شما را زیارت کنم . امام علیه السلام فرمود: سوال خود را بپرس .

عرض کردم : مرا از دینی که شما و خاندانتان خدا را بر اساس آن عبادت می کنید آگاه کن تا من

هم بر اساس آن خدا را دینداری کنم . امام علیه السلام فرمود: با سخنی کوتاه سوال بزرگی

کردی ، به خدا سوگند همان دینی که خود و پدرانم خداوند را به آن دینداری می کنیم به تو می

گویم . ۱ – شهادت به یگانگی خداوند و رسالت محمد صلی اللّه علیه و آله ۲ – اقرار به آنچه

پیامبر صلی اللّه علیه و آله از جانب خداوند آورده است . ۳ – محبت به دوست ما و دشمنی با

دشمنان ما. ۴ – پیروی از فرمان ما.

۵ انتظار قائم ما. ۶ – کوشش (در انجام واجبات) و پرهیز از محرمات .

قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیه السلام) / محمد رضا اکبری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۰/۱۸
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

نظرات  (۲)

۱۸ دی ۸۹ ، ۱۵:۱۰ احســــــــــان
اللهم عجل لولیک الفرججججججججججججججججججججججججججج

سلامممممممممممممممممممممممم

خسته نباشی

امیدوارم که حالت همیشه بهتر باشه

بهترینارو برات ارزو مندم

موفق و موئد باشی


در اوّل ماه صفر از مشرق اعجاز

گردید عیان ماه تمام از رخ باقر

منشق شده از نور «علیّ بن حسین» است

این نور که نورانی از او گشته ضمائر

بر «فاطمه‌ی بنت حسن» بس بُوَد این فخر

کاورده پدید این مه تابنده باهر

باقر» لقب و کنیه «ابو جعفر» و او را

بوده است لقبهای دگر، هادی و شاکر

از هر بدی و عیب و زلل اوست مبرّ

جان و تنش از «یُذبَّ عنکم» شده ظاهر

دریای علوم است و زُداینده اوهام

گفتار حکیمانه او زیب منابر

از یک نفسش زنده کند صد چو مسیحی

از یک نظرش دیده اعمی شده باصر

یاد آمدش از چهره تابان محمّد

با چشم بصیرت نگهش کرد چو «جابر

عالم همه شد روشن از آن نور خدائی

شد بارور از او شجر دین و شعائر

خوش باد، زمینی که هم آغوش شد او را

خوش آنکه به سوی حرمش گشته مسافر

دیگر غمی از محنت ایّام ندارد

هرکس به حرمخانه او گشت مجاور

وصفش نتوان گفت «حسان» با سخنی چند

چون، قصّه بلند است و زبان، الکن و قاصر




یا علــــــــــــــــــــــــــــــــی

در پناه حق تعالی
۱۹ دی ۸۹ ، ۰۵:۵۷ دوست و آشنای رفتنی شما
بیا به پای دل خود سفر کنیم امشب

ز کوچه های مدینه گذر کنیم امشب

خدا به زین عبادش عطیه ای بخشید

بیا تمام جهان را خبر کنیم امشب

بیا سلام و درود و تهیت خود را

نثار این پدر و این پسر کینم امشب

در آسمان ولا مهر و مه هم آغوشند

بیا نظاره شمس و قمر کنیم امشب

دگر به دیدن باغ بهشت حاجت نیست

اگر به باغ ولایت نظر کنیم امشب

برای این که بگیریم عیدی از زهرا

سزد ارادت خود بیشتر کنیم امشب

بپاس مقدم دریا شکاف علم و کمال

زاشک شوق نثارش گهر کنیم امشب

شب ولادت او در مدینه جشنی نیست

بیا ز غربت او دیده تر کنیم امشب

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی