Unknown
شنبه, ۲ بهمن ۱۳۸۹، ۱۰:۰۱ ق.ظ
رخ زیبای تو را باد به یادم آورد
و من
این خسته ی نو خواسته از تنهایی
همچو یک شاپرک عاشق نور
باد را دیدم
و به سویش که گشودم بال
نه به باد بلکه به یاد
یاد تو باز مرا کرد جدا
از رخ تو
من به یاد تو بسازم دو قفس
از برای دل خود با دل تو
این قفس بگشا که دگر طاقت من طاق شده
روی خود را بنما که دلم چاک شده
روی زیبای تو را باد به خاطر آورد
ومن
همچو یک عاشق نو خواسته از خاک زمین
رو به نور
رو به تو
رو به همه زیبایی
حرکت کردم و باز استادم
لیک ریشه ام در خاک است
وتو
آن بالا
به تمنای دلم
میخندی
وفقط میخندی
۸۹/۱۱/۰۲