دلخسته . . .
سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۸۹، ۰۹:۲۷ ق.ظ
وقتی که در قلبم جز درد ِ عشقی نیست
وقتی که می ترسم از ظلمت شبها
وقتی من و گریه همسفره ی دردیم
وقتی که تنهایم. . . تنهاتر از تنها
وقتی که رویایم از روح تو دور است
وقتی که چشمانت آسوده از دردند
وقتی که در روحم بغض و سکوتی سخت
بی وقفه دنبال همدرد می گردند
وقتی دلم از تو با من نمی گوید
وقتی که ایمانم رسوای تردید است
وقتی که همجنسِ شبهای تاریکم
رویای من اما بی تاب خورشید است
بی تو دلم وقتی گم کرده دنیا را
بی تو دلم وقتی همخانه ی مرگ است
وقتی که باران ِ احساسِ من بی تو
بر شهر تنهایی بیروح و بیرنگ است
هر واژه از شعرم یعنی پریشانی
یعنی که می میرم، کو راحت جانم ؟
یعنی که من روزی دلخسته از غمها
از مرگ تنهایی دیوانه می خوانم !
"نرگس عینی "
۸۹/۱۱/۱۹
هر قدر اندر احوالات عشق صحبت کنی حرف هست اما در عمل چی؟ به من هم سر بزنید.