باران که ببارد خاطرات دوباره می آیند . . . بزن باران ، بزن!!
يكشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۰، ۰۲:۵۶ ب.ظ
بزن باران غبار شیشه دلتنگ است
بزن باران که این روزها عاشقی ننگ است
بزن باران که داغ دل تازه شد باز
به یاد لحظه های شوق پرواز
بزن باران که با قطره ای آب
مرا بیدار کنی از تلخی خواب
بزن باران که تب شد مشقِ شب من
چه زیبا بارید مثل تو ، اشک دیشب من
بزن باران که مثل برگ خزون سستم
ندارم من امید و دل از او دگر شستم
بزن باران که بوی خاک کرده مستم
من این عاشق دیوانه بودمُ هستم
بزن باران که فرهادم من این بار
کَنم کوه و نبینم قامت یار
بزن باران که رسوا تر شوم من
بزن باران که دیوانه تر شوم من
بزن باران که من نیز چون تو خستم
ببار که غم دارم ودل شکستم
" امیر میرزایی "
۹۰/۰۷/۱۰