"و من امشب از عشق، بخود می پیچم بعداز امشب شاید، نقش اعجاز تو را طرح زنم "
جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۵۲ ب.ظ
به تو می اندیشم امشب
تو که هر لحظه نفس های منی
و من انگار که بعد از تو
فکرِ بودن نتوانم کرد
به تو می اندیشم که کنون
همجوار دل داغون من از دلتنگی هستی
و چه خرسند و کمی دلگیرم
که تو هم یاد منی و دلتنگ
با تو که هستم فکر تاریکی و ترس
بار خود بسته از این خانه ی دل
و فضای دل من پر ز نفس های بهار است و نارنج
و من از شوق نشستن با تو
زیر سقف شهر عشق تو
کنج آغوش تو یک گوشه ی دنج
لبریزم...
به تو می اندیشم که کنون از من دوری
و یقین دارم که تو هم یاد منی
و چنان دلتنگی که اتاقم عطر دستان تو را می گیرد
دل تو پیش من است اینجا
من یقین دارم که تو هم یاد منی...
۹۲/۰۴/۰۷