امید ابری من ...!
چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۳۴ ب.ظ
تا تو را در ازدحام کوچه ها گم کرده ام
ابرم و در لابلای شب تراکم کرده ام
ابرم و در لابلای شب تراکم کرده ام
مردمِ چشمم میان چشم مردم مانده است
آنقدر من جستجو در بین مردم کرده ام
آری آری پرگرفتی از حصار تنگ ما
پشت پرچین دلت بیهوده گندم کرده ام
واژه در اندیشه ام پیوسته در جا می زند
لب ندارد خامهء شعر تلاطم کرده ام
مثل یک آیینه لالم در بیان حس خود
بس که با دیوار بی نجوا تکلم کرده ام
آن زلال شیشه ام من رو بروی دستها
سنگ دارد می رسد اما تبسم کرده ام
ای امید ابری من ! پلک خود را باز کن
من خودم را در شب چشمان تو گم کرده ام ...!
" فرهاد صفریان "
۹۲/۰۶/۱۳