کاش می شد تیشه ای باشد بَهرِ شکستن بُت ! نه شکستن بُت خدایان ! بتی که عُمریست از غرورمان ساخته ایم ... غروری که اجازه دوستت دارم ها را از ما گرفت ... غروری که محبت را به عزیزانمان حرام و بهای آن، برابر شد با شکسته شدن دلشان ... غروری که اشتباهاتمان را هم در جامه درست بودن جلوه میداد ... غروری که حسرت یک آغوش، یک دوستت دارم و بوسه هایی را بر دل ما نهاد که می دانیم هیچگاه در زندگی تکرار نخواهد شد ... کاش می شد تیشه ای به دست بگیریم بهر شکستن، شکستنِ بُتی که از " غــرور " ساخته ایم
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
نه شکستن بُت خدایان !
بتی که عُمریست از غرورمان ساخته ایم ...
غروری که اجازه دوستت دارم ها را از ما گرفت ...
غروری که محبت را به عزیزانمان حرام و بهای آن، برابر شد با شکسته شدن دلشان ...
غروری که اشتباهاتمان را هم در جامه درست بودن جلوه میداد ...
غروری که حسرت یک آغوش، یک دوستت دارم و بوسه هایی را بر دل ما نهاد که می دانیم هیچگاه در زندگی تکرار نخواهد شد ...
کاش می شد تیشه ای به دست بگیریم بهر شکستن،
شکستنِ بُتی که از
" غــرور
" ساخته ایم