" تــو لــد م مــبـارکـــــــــ "...!
چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۳۰ ب.ظ
لحظه ها میگذرند و روز ها را خاکستر می کنند
و من در گرد و غبار این ثانیه ها می دوم
به دنبال چه ؟...!
هراسانم از آن که فصل ها پوست بیندازند
و من هنوز در کالبد خویش بمانم
شاید خیالی است بس بیهوده که رسیده باشم
به آنچه خواسته ام ؛ به آنچه که باید می رسیدم
و به آنچه که لیاقت رسیدن به آن را داشته ام
تشنه لبم؛
دروغ است اگر بگویم به جرعه ایی بیش نیازمند نیستم
دریا میخواهم به وسعت آفاق ؛
به وسعت دریا ...!
"م .یعقوبی"
۹۳/۰۶/۲۶
پرسید :چطور است در چنین وضعیتی اینقدر شادی میکنی ؟!
غلام گفت : من غلام اربابی هستم که چندین گله ورمه دارد
وتا وقتی برای او کار میکنم او روز مرا خواده داد.
عارف گفت : من از خودم شرم کردم که یک غلام با چند گوسفند به اربابی توکل کرده واین چنین شادمان است وغم به دل را نمی دهد ومن "خدایی " دارم که مالک تمام دنیاست وبی نهایت خوب ومن نگران روزی خود هستم .
زادروز تولدتون رو تبریک عرض میکنم .پاینده باشید دوست گرامی .
______________________________________________________
بانــو : ممنون از ابراز لطف و محبتتون ؛ زنده باشین