کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

" تــو لــد م مــبـارکـــــــــ "...!

چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۳۰ ب.ظ

http://upir.ir/1393.2/userupload-2013-4891254671397231618-8772.jpg

 

 

لحظه ها میگذرند و روز ها را خاکستر می کنند

 

و من در گرد و غبار این ثانیه ها می دوم

 

به دنبال چه ؟...!

تصویر تصویر

هراسانم از آن که فصل ها پوست بیندازند

 

و من هنوز در کالبد خویش بمانم

 

شاید خیالی است بس بیهوده که رسیده باشم

 

به آنچه خواسته ام ؛ به آنچه که باید می رسیدم

 

و به آنچه که لیاقت رسیدن به آن را داشته ام

 

 

تشنه لبم؛

 

دروغ است اگر بگویم به جرعه ایی بیش نیازمند نیستم

 

دریا میخواهم به وسعت آفاق ؛

 

به وسعت دریا ...!

"م .یعقوبی"

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۲۶
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

نظرات  (۱۱)

در سالی از سالهای قحطیعارفی غلامی سیاه دید که شادمان است
پرسید :چطور است در چنین وضعیتی اینقدر شادی میکنی ؟!
غلام گفت : من غلام اربابی هستم که چندین گله ورمه دارد
وتا وقتی برای او کار میکنم او روز مرا خواده داد.
عارف گفت : من از خودم شرم کردم که یک غلام با چند گوسفند به اربابی توکل کرده واین چنین شادمان است وغم به دل را نمی دهد ومن "خدایی " دارم که مالک تمام دنیاست وبی نهایت خوب ومن نگران روزی خود هستم .
زادروز تولدتون رو تبریک عرض میکنم .پاینده باشید دوست گرامی .

______________________________________________________

بانــو : ممنون از ابراز لطف و محبتتون ؛ زنده باشین
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۰۳:۵۱ کوچه های باران خورده
وقتی صدایم به گوشش نمی رسد
چه فرقی میکند بلند یا آرام خواندنم
می نویسم این بار آهسته تر
شاید ،شاید این بار بخوانیم

___________________________

بانــــو : سپاسگزارم ...!
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۵۳ دوست و آشنای رفتنی شما
اهل دلی میگفت:
تاریخ تولدت مهم نیست، تاریخ تحولت مهمه، اهل کجا بودنت مهم نیست، اهل و بجا بودنت مهمه. منطقه زندگیت مهم نیست، منطق زندگیت مهمه. درود بر کسانی که دعا دارند و ادعا ندارند. نیایش دارند و نمایش ندارند. حیا دارند و ریا ندارند. رسم دارند و اسم ندارند....
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۵۴ دوست و آشنای رفتنی شما
متولدین شهریور
که به جهان بیاموزید که عشق
"نیاز
" است و از جهان بیاموزید که عشق
"کمال
" است.
__________________________________

بانــو : سپاسگزارم از حضور گرمتان ...!
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۵۷ دوست و آشنای رفتنی شما
پلک جهان می پرید
دلش گواهی میداد
اتفاقی می افتد
اتفاقی می افتد
و
فرشته ای از آسمان فرود آمد
تولدت مبارک

________________________

بانــو : ممنونم مهـــــــــــــربونم ...!
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۵۷ دوست و آشنای رفتنی شما
تولدت مبارک ، چه حرف خنده داری
چه فایده داره وقتی تو گل برام نیاری
عجب شبیه امشب داره میسوزه چشمام
دورم شلوغه اما انگاری خیلی تنهام
واسه چی زنده باشم جشن چیو بگیرم
من امشبو نمیخوام دلم میخواد بمیرم

تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم
هوای خونه دلگیره تو رو اینجا نمیبینم
تولدم مبارک نیست شکسته قلب داغونم
تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم

هیشکی خبر نداره چقد هواتو کردم
چقد دلم میخواد تو باشی دورت بگردم
هیشکی خبر نداره دارم به زور میخندم
نمیدونن چرا من چشمامو هی میبندم
چشمامو من میبندم تا منتظر بشینم
شاید تو این سیاهی بازم تو رو ببینم

تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم
هوای خونه دلگیره تو رو اینجا نمیبینم
تولدم مبارک نیست شکسته قلب داغونم
تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم
______________________________________

بانـــــــو : ممنونم رفیق خیلی خیلی لطف کردی ...!
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۰۵ مرد هزار چهره


در کنار ساحل دریای غم

قایقی میسازم از دلواپسی

بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت

یک مسافر از دیار بی کسی

تولدتون مبارک
_________________________________

بانـــــــو : سپاسگزارم ...!
می دانم نه شاعرم
نه با دو چرخه می توانم تمام این خیابان را به خانه ات بیاورم
همین کافی ست
که از سر شب سیگار می کشم
تا خدا برای نماز صبح خواب نماند
فراموش نکن
برایت از باد شعر می گویم
از آخرین ویرانه ای که در پیراهن من فرو خواهد ریخت
سلام وعصر تون بخیر دوست گرامی ممنونم از لطف حضورتون
۰۴ مهر ۹۳ ، ۱۱:۱۴ ✬♥✬ مرد هزار چهره ✬♥✬


میدونم برات عجیبه این همه اصرار و خواهش


این همه خواستن دستات بدون حتی نوازش


میدونم که خنده داره واسه تو گریه ی دردم


میگذری از من و میری اما باز من برمیگردم


میدونم برات عجیبه من با اون همه غرورم


پیش همه ی بدی هات چه جوری بازم صبورم


میدونم واست سواله که چرا پیشت حقیرم


دور میشی منو نبینی باز سراغتو میگیر

م
میدونی چرا همیشه من بدهکار تو میشم


وقتی نیستی هم یه جوری با خیالت راضی میشم


میدونی واسه چی از تو بد میبینم و میخندم


تا نبینی گریه هامو هر دو چشمامو میبندم


چاره ای جز این ندارم آخه خون شدی توی رگها

م
میمیرم اگه نباشی بی تو من بدجوری تنهام


میدونم یه روز می فهمی روزی که دنیا رو گشتی


من چه جوری تو را خواستم تو چه جور ازم گذشتی



سلام بانو . . . . .
بعداز سالی تولدت مبارگ
hi
Mamnoon ke az matlab man estefade karid

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی