ای دو صد لعنت بر این دنیا و این تقدیر باد ...!
يكشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۸، ۰۴:۳۹ ب.ظ
چو دل بر دیگری بستی! نگاهش دار، من رفتم!
چو رفتی در پی دشمن! مرا بگذار، من رفتم!
پس از صد بار که جانم را سوزانیده ای از غم
چو با من در نمیسازی مساز، این بار من رفتم
کشیدم جور و می گفتم : ز وصلت بر خورم روزی
چو از وصل تو دشمن بود برخوردار ، من رفتم
ز پیش دوستان رفتن نباشد اختیار دل😔
بنالم، تا بداند خصم: کز ناچار من رفتم!
چو دل پیش تو می ماند گواهی چند بر گیرم:
کزین پس با دل گمره ندارم کار، من رفتم
ترا چندین که با من بود یاری ، بندگی کردم!
چو دانستم که غیر از من گرفتی یار، من رفتم!
مرا گفتی که : غمخوار تو خواهم شد بدلداری
نگارا بعد ازینم گر تویی غمخوار، من رفتم
ندارد 'اوحدی' با من سر رفتن ز کوی تو
تو او را یادگار من نگه می دار ،من رفتم ...!
۹۸/۰۷/۲۸