قدیم ترها همیشه علاجی برای هر دردی بود.مثل روغن چرخ خیاطی برای ناله های لولای درها،مثل آغوش مادر بزرگ برای باریدن تمام بغض های جهان!چقدردستهایمان خالی شده!
چهارشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۲۱ ق.ظ
ازینکه چشام بارونی شد ناراحت نیستم؛
ازینکه تنهام ناراحت نیستم؛
ناراحتم ازینکه چندین سال دوستی و عشقو ندیده گرفت؛
ازین ناراحتم که پشتمو خالی کرد ...
ازین ناراحتم که دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم... 😢
آرام جان از عشقمان چیزی نماندهدوری تو جان مرا به لب رسانده!
بی آشیان از غم تو ویرانم در این هوا بغضی پر از تکرارم…
آرام جانم میرود از سینه جانم
میبرد آتش و خاکستر شدم آخر نماندی!
باران عذابم میدهد دریا عذابم میدهد!
از ماه تنهاتر شدم آخر نماندی…
آخر همان شد که نباید میشد...!😔
۹۸/۰۹/۲۰