کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

۳۸ مطلب در بهمن ۱۳۸۹ ثبت شده است


http://s5.aks98.com/images/60038172448831789067.jpg



بی تو احساسم یه گوی آتشینه ، عشق من


بی تو بغض و گریه هرشب در کمینه ، عشق من






گفته باشم! تا زمانی که ازم دوری کنی

رازو باران سکوت . . . اوضاع همینه ، عشق من !


"  مینا فتوحی  "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۸۹ ، ۱۸:۲۲
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


کاش میشد بوسه را تفسیر کرد


با قلم در واژه ها تصویر کرد. . .



کاش هرگز عمق معنا گم نبود


شاید اینگونه دلی تنها نبود. . .
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۸۹ ، ۲۰:۰۸
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


کاش می فهمیدی

اندکی قصه ی تنهایی من

کاشکی می دیدی

لحظه ای ، زاری و بی تابی من

کاش می پرسیدی

علت این همه دلگیری من

کاش می دانستی

حاصل آن همه غمگینی من

کاشکی ، کاشکی ، هزاران کاش

می شنیدی گلایه ی دل من....


"  سونا ترابی  "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۸۹ ، ۱۷:۲۲
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

لحظه های سیاه ِ نومیدی


از دلم با تو قصه ها دارند

ابرها ، ابرهای بیزاری

باز شاید که بر تو می بارند




اینهمه دشنه ی فراموشی

باز هم قصد جان من کردند

غصه ها ، غصه های تکراری ـ

بیقرارند که باز برگردند




شعرهایی که از غم و دردند

باز این روزها فراوانند

سایه ها ، سایه های پر تردید ـ

در دل من دوباره پنهانند




باز هم می هراسم از دوری

اینهمه آیه هست و من گنگم

هر بهانه هوای تو دارد

من ولی با بهانه می جنگم



شاید از من فقط دلم مانده

این دل اما چقدر دلگیر است !

لحظه هایی که تو نمی دانی

این دل از زنده بودنش سیر است




لحظه هایی که تو نمی دانی

تا کجا من پر از تمنایم !

بی تو با روح مرگ می گویم:

« صبر کن که با تو می آیم! »

"  نرگس عینی "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۸۹ ، ۰۹:۲۳
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

http://sites.google.com/site/zoraghema/Home/image-002/000021.jpg


هنوز فکر من اینست اینکه ... پشت دری


قرار بود بیایی تویی که در سفری



دلم گرفته برایت چرا نمی شنوی . . .

بگو به من به کدامین گناه در به دری



هزار بغض نترکیده در گلو دارم

اگرچه رفته ای اما همیشه در نظری



مرا کشانده خیالت به پرتگاه عمیق

پلنگ وار براین پرتگاه می نگری



مگیر خرده از اینکه غزل نمی گویم . . .

کجاست شوق نوشتن. . . نگاه مختصری



دوباره سهم من از عشق لانه ای خالیست

چه می شود که تو بر روی شاخه ام بپری



بجای تو گل سرخی نشسته در چشمم

میان آتش و دودم اگرچه بی خبری . . .



ببین که آتش نمرود مانده در بدنم

تو از زبانه ی آتش چرا نمی گذری . . .؟



قرار بود برایم بهشت باشی تو . . .

بیا نمانده بجز خاک گور من اثری



نگاه کن که به خاک سیاه افتادم

نگاه کن به نگاهم تویی که خیره سری



کمک بکن بتوانم دوباره برخیزم

چه می شود که مراهم تو با خودت ببری

"سید مهدی نژاد هاشمی"

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۸۹ ، ۱۲:۱۵
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

http://justkhodam.persiangig.com/weblog/76.JPG


برای گفتن تو شعر من ترانه شده است


تمام واوه حسم چه بی بهانه شده است



غزل غزل تب عشقی به برگ دفتر دل

شبم به شوق وصالت پر از ستاره شده است



میان این همه تشویش در حریم خطر

نوای عاشقیت نغمه شبانه شده است



به حرمت نفست ای نسیم بارانی

مسیر بین من و غم چه بی کرانه شده است



به چشمهای پر از التماس من بنگر

ز اشک دوری تو چشم من خزانه شده است



چگونه دست دلت را به دست من دادی

کزین هجوم محبت جهان خرابه شده است


  "  مینا توکلی (شقایق)  "

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۸۹ ، ۲۲:۴۲
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

ناامیدی


دیگر دل مرا به خدا هم پناه نیست


آخر نگاه او به من رو سیاه نیست



دیگر نه تیر او دل من را نشانه است

آخر ز من به حضرت او یک نگاه نیست



دیگر بهانه هام به دادم نمی رسند

آخر بهانه ای به خطا و گناه نیست



دیگر صدای من به خدا هم نمی رسد

آخر ندای حنجره ام جز به آه نیست



دیگر ز مردم بد دنیا بریده ام

دیگر نگاه منتظر من به راه نیست



همرنگ با جماعت بی قید گشته ام

دیگر خدا به پاکی روحم گواه نیست


دیگر به سنگی دل خود معترف شدم

دیگر شکستن دل مردم گناه نیست



دیگر خدا بریده ز من خوب روشن است

من را هدایتی به جز اعماق چاه نیست


"  بهاره عامل نوغانی  "

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۸۹ ، ۲۲:۳۳
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

http://bache-dehati.persiangig.com/image/4963960-lg.jpg

وقتی هوا دلگیره

وقتی قفس کوچیکه تن تنگ تر میشه

وقتی هوای هیچ جا واسه نفس کشیدن کافی نیست

وقتی دلت گرفته

وقتی اشکات همین جوری پایین میان

وقتی قلبت بی قراره

وقتی دستها دوره

وقتی تو نیستی

وقتی من بی توام

وقتی عشق ما به یه نقطه چین بلند رسیده

وقتی همه دلسنگ شدن

وقتی توی اتاقت همه ی عروسکات بهت میخندن

وقتی از در و دیوار اتاق حرف نصیحت بباره

اونوقت یه موجود بی روح میشی که فقط محکومه زندگی کنه

اینجا هوا سرده اینجا آسمون تاریکه

اینجا ستاره نیست اینجا ماه قهر کرده

اینجا چشمها گریونه

اینجا یه قلب بی قراره

اینجا یه دل داره از غصه دق میکنه

اینجا پرنده پر نمی زنه

اینجا کسی عاشق نمیشه

اینجا کسی نمیدونه دوست داشتن یعنی چی

اینجا ساکته اینجا غم گرفته هست

از این همه فاصله از این همه دوری دلم گرفته

کجایی ؟؟!

تکیه گاهم باش
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۸۹ ، ۲۱:۵۷
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

http://navazandeh.persiangig.com/1179091086.jpg


افتاده ی بر روی زمین ، پا شدنی نیست

قربانی ِ زخم ِ تو ، مُداوا شدنی نیست



درخلوت تن پیله تنیده است نگاهت

این پیله ی پوسیده ی من، وا شدنی نیست



هر لحظه چرا سر زده در خواب منی تو

حلاج سر دار که اغوا شدنی نیست



دلباخته ی عشق زمینی شده ام یا . . .

دیوست درونم که اهورا شدنی نیست



پیمانه ی خالی به پشیزی بفروشند

وقتی که شراب تو، مهیا شدنی نیست



آتش نزدی هستی من را به نگاهی . . .

ققنوس جفا دیده هویدا شدنی نیست



در قاف نشستی به تماشای تقّلا

سیمرغ تو در حجم تنم جا شدنی نیست



گرگی است درونم که دلم را یله کرده

آواره ی بیچاره زلیخا شدنی نیست



دیریست که از دست تو دیوانه ترینم . . .

مجنون به صحرا زده پیدا شدنی نیست



تا کوچه ی یلدا به تمنّای تو رفتم

مهتاب بدون تو تماشا شدنی نیست



در چاه مرا تاب جهیدن به سر آمد . . .

بیچاره پلنگی که سرو پا شدنی نیست



شاید تو بیایی، بزدایی غم دل را . . .

وقتی که شب یخ زده فردا شدنی نیست


سید مهدی نژاد هاشمی (م. شوریده)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۸۹ ، ۲۱:۲۹
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
http://img4up.com/up2/354053616550415.jpg

تنهایی رو دوست دارم چون پر از سکوت های پی در پِیه

تنهایی رو دوست دارم چون پر از آرزوهای قشنگه

تنهایی رو دوست دارم چون خودتی و خدا

تنهایی رو دوست دارم چون دیگه قلبتو به کسی نمیدی

که اون رو بشکنه و میتونی سالم و پاک نگهش داری

تنهایی رو دوست دارم چون میتونی خدا رو درک کنی

بفهمی و عاشقش باشی ، یه عاشق واقعی

تنهایی رو دوست دارم چون دیگه مزه تلخ جدایی رو تجربه نمیکنی

آخه خدا هیچوقت تنهات نمیزاره و میتونی همیشه عاشقش باشی

و کسی هم نیست که جلو تو بگیره !


خداااااااااااااااا
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۸۹ ، ۰۶:۰۵
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ