کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

۴۳ مطلب در آذر ۱۳۸۹ ثبت شده است

http://winbmi.persiangig.com/Hosain/ASALAM(wWw.Juyom.2ir.ir).GIF


خلائق خاک بر سر جملگی زاری کنید

محرم ماه خون آمد عزاداری کنید


ز خاک نینوا فریاد می خیزد چنین

حسینم یار می خواهد- وفاداری کنید



نمی بینید مسلخ می کشاند ماه را

مسلمانان بپاخیزید و یک کاری کنید



به دشت کربلا هر روز می پیچد بلند

کجا هستید شیران تا فداکاری کنید



اگر این خاک عصیانگر عطش دارد کنون

فدا سازید تن ها- خون بها جاری کنید



چه گویم چون زبان الکن و قاصر از بیان

ندارد تاب گفتن خویشتن داری کنید



اگر در غربت میدان رزمش نیستید

به اشک چشمها از دین نگهداری کنید



از این اندوه باید گفت در اشعار باز

نمی گنجد در این شعرم شما یاری کنید  ... التماس دعا

              سید مهدی نژاد هاشمیhttp://winbmi.persiangig.com/Hosain/hosain(wWw.Juyom.2ir.ir).GIF

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۸۹ ، ۱۹:۵۴
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

moharam_site

:: هر کس خدا را بپرستد و خق بندگی او را بجای آورد , خداوند به

او بیش از آنچه می خواهد می رساند .


:: اگر سه چیز نبود , هرگز فرزند آدم سر تسلیم فرو نمی آورد : فقر

و نیازمندی , بیماری و مرگ .


:: اسقاط تدریجی خدا بر بنده خود , این است که تمام نعمتها را بر او

می بخشد و شکر و سپاس را از او می گیرد.


:: بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. نیز می فرمایند : به

کسی که سلام نداده اجازه صحبت ندهید.


:: کسی از نظر مقام و منزلت بزرگوارتر است که به زرق و برق دنیا

در دست هر که باشد ارزش قائل نشود.


:: هر کس از کار فرو ماند و راه تدبیر بر او بسته شود , کلیدش

مداراست.


:: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا

مومن نه بدی کند و نه پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد .


:: خداوندا مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری

ادب مکن.

                   **   التماس  دعا **

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۸۹ ، ۱۲:۲۴
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

ای خدایی که به من نزدیکی


خبر از دلهره هایم داری ؟


خبر از چک چک آرام صدایم داری ؟


ای خدایی که پر از احساسی


چینی روح مرا بند بزن


تو که در عرش بلند


تکیه بر تخت حکومت داری


تو که دنیا همه از پشت نگاهت پیداست


تو که ذوق و هنرت را به سرم می باری


و مرا با همه ی رنجش جان می خواهی


چینی روح مرا بند بزن



ای خدایی که خبر از دل خشکیده و تارم داری


و تو خود می دانی


که بهار است و زمان سبزی


به همین فصل قشنگ


به همین همهمه های پرشوق و پر رنگ


به همین عطر گل و شادی این بلبل ها


تو به دستان پر از لطف خودت


چینی روح مرا بند بزن  ...


                                    بهاره عامل نوغانی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۸۹ ، ۲۱:۱۶
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
 


ای قلم بشکن تو از این آه من

یا بسوز از این غم جانکاه من



یا برایش نامه ای از دل نویس

یا بکش شکل مرا با چشم خیس



ای قلم از من برایش ناله کن

شعر هایم شعر هایم رابرایش نامه کن



ای قلم تو بوده ای در دست من

شاهدی بر هر چه بود و هست من



ای قلم ای شاهد شب های من

ای که هستی همدم تنهای من



ای قلم اشکت نمی ریزد چرا؟

می برم حسرت به صبرت مرحبا



ای قلم آخر نمی سوزی؟ بگو

از نگارش های من آتش بجو



ای قلم در دست من فریاد کن

از غمم در هر کجا بیداد کن



ای قلم ای شاهد این آه من

بشکن آخر از غم جانکاه من

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۸۹ ، ۲۰:۵۸
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

بوسه بر جای جای دستان پر مهرت

شرمسار روی توام مادرم

تو را به جان دریا

تشت و لعاب را کناری بگذار

رخت و لباس مرا هم . . .

بوسه بر جای جای مشت های کوفته بر سینه ات

رفتنم سخت نیست مادرم

بی بهانه رفتن سخت است . . .

بوسه بر جای جای قدمت

راضی به بدرقه ات نیستم مادرم

همیشه این تویی .. راضی به رضای خدا . . .

بوسه بر جای جای دل و جان خسته ات

خجالت زده ی قامت خمیده ی توام مادرم

و جوانی تو . . .

که نمی دانم در کجای حضور من جا ماند . . .

با این حال

سرود جانم شده ای

و من هر لحظه دست بر سینه به احترام تو

حتی پیش پای نام تو برمی خیزم . . .

مادرم



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۸۹ ، ۲۱:۵۹
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

مولای من !

آخر چه زمانی شکوفه های انتظارمی شکفد

و موج های ظهور ساحل آشفتگی ما را قرار می بخشد ؟

آقای من !

نسل ها از پی هم آمده و رفته اند

دل های کثیری برای تو سوخته و گداخته اند

و اشک های بی قراری بر روی گونه ها غلطیده اند

ولی آفتاب حضورت هنوز آسمان غبارآلود

ما را شایسته درخشیدن نمی داند

مولا جان !

گهگاهی که تنها می شوم و راهم را گم می کنم

سرگردان در کوچه باغ های خیال

تک تک خانه های آرزو را به امید تو می پویم

ولی همیشه آنچه نصیبم می شود شمیم سحر آمیز توست

که درآن خانه های ارغوانی به جا مانده است

و خبر از کوچیدنت می دهد

چه شب هایی که کورسو ، کورسو در تاریکی

با راهنمایی ستاره ها سراغ تو را از مرغان یاحق می گیرم

و آنها جاده ای به رنگ نسیم را نشان می دهند

که تنها نقوشی از قدم های تو برایش به یادگار مانده است

و شکوه می کند که سالهاست دیگر قدم مرحمتت را

بر چشمان منتظر او هم نمی گذاری

سحر گاهان قطره های باران که از عهد عتیق

تلألو خود را وامدار تو هستند گلایه می کردند:

که روزگاریست ابر رحمتت را از آن ها هم دریغ می کنی

مرغ هایی که به یُمن یک نگاه زیتونی تو

به مرغ عشق ملقب شدند

هنوز هم غروب های آدینه سرود انتظار را برای تو می سرایند

به امید آنکه رسم عاشقی به جا آوری

و به دل های سوخته ی آنها نوری بیفشانی

سال هاست اهالی جمعه برای شکفتن گل وجودت ندبه می کنند

اما من از واعظان شهر شنیده ام :

برای آمدن تو انتظار کافی نیست . . .

اشک و سوز و دلی داغدار کافی نیست

مهدی جان !

کوچه های دیار ما چند صباحی است شکایت می کنند

که سایه ی شما سنگین شده است

ولی از شما چه پنهان من پی برده ام

به کوچه های مدینه حسودی می کنند

گویا از خورشید شنیده اند

در روزگاری نه چندان دور کوچه ی بنی هاشم گذرگاه محمد و علی

و فاطمه و حسن و حسین بوده (صلوات الله علیهم) بوده

از این رو بر خود مباهات می کند

و تا ابد به همتایان خود فخر می فروشد

مدت هاست که میوه های کال حوصله ی رسیدن ندارند

و غنچه ها نیز بهانه ای برای شکفتن خود نمی یابند

ابرها نیز جز به اندازه ی ضرورت بر ما زمینیان نمی بارند

درست از آن روزی که پرستو های مهاجر از کرانه های دور

نشانی تو را برای تاک ها نمی آورند

دیگر غوره ها هم عجله ای برای رسیدن نمی کنند !

یابن الزهراء !

نمی دانم در کجای عالم سُکنی گزیده ای

که پروانه های سبکبال هم

خبری از تو برای تمشک های وحشی نمی آورند

اما خوب می دانم وجود مبارکت مجرای فیض است

و رحمت واسعه ی الهی از طریق تو بر ما نازل می شود

یقین دارم هنگامی که با قامت سرو گونه ات به نماز می ایستی

و قنوت عشق برمی داری

برای تک تک ما از درگه حق استغاثه ی رحمت و برکت میکنی

ولی آخر برای دلتنگی هایم

تا کدامین روز از سال های شمسی و قمری

بهانه و دلیل بتراشم

و بر شعله های اشتیاقم شبنم آرامش بپاشم . . .


دل نامه . . .
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۸۹ ، ۲۱:۵۰
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
 

دوستت دارم

نه تنها برای آنچه که هستی

بلکه برای آنچه که هستم

هنگامی که با توام



دوستت دارم

نه تنها برای آنچه که از خود ساخته ای

بلکه برای آنچه که از من می سازی



دوستت دارم

برای بخشی از وجودم که تو شکوفایش می کنی



دوستت دارم

چون دست بر دل فسرده ام می نهی

زنگارهای بی ارزش و بی مقدار به سویی می زنی

ونور می تابانی بر گنجینه های پنهانی که

تاکنون در ژرفا مانده بودند



دوستت دارم

چون یاریم می کنی که از تخته پاره های زندگی

نه یک کپر ، که معبودی در خور بنا نهم

کمک می کنی که کار روزانه ام

نه یک سر شکستگی بلکه ترنم ترانه ای باشد



دوستت دارم

چون بیش از هر کیش و آیینی

به رویش من یاری رسانده ای

فراتر از هر سرنوشتی

شادی را به من ارزانی داشتی

این همه را هدیه داده ای

بی هیچ تماسی ، کلامی ویا اشارتی

به این کار توانا گشته ای

چون خودت بوده ای

شاید دوست بودن در نهایت

به همین معنا باشد. . .

پس با تمام وجود

دوستت دارم. . .





دوستت دارم. . .


دوستت دارم. . .
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۸۹ ، ۱۰:۳۹
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
خدایا...


خدایا ،

من عشق به تو را هم از تو می خواهم


و عشق به عاشقانت را


و عشق به هر کاری که مرا به تو نزدیک کند


خدایا . . .


خدایا ، مرا راهی ده که فقط به در خانه ی تو توانم آمد


دستی ، که فقط در خانه تو توانم کوفت


خدایا ، من را چشمی ده که فقط گریان تو باشد


و سینه ای که فقط سوزان تو


به من نگاهی ده که جز روی تو نتوانم دید


و گوشی که جز صدای تو نتواند شنید


خودت را معشوقترین من قرار ده . مرا عاشقترین خویش


خدایا ، چشم جویبار عشق مرا به تماشای دریایت روشنی ده


مبادا دل من اسیر کوی دیگری شود


و پیشانی محبت من بر خاک دیگری بساید


خدایا مرغ دلم که در دام توست ، مبادا که یاد آشیان دیگری کند




خدایا . . .


همزمان با رشد گیاه محبتت در باغچه ی دلم


هر چه هرزه گیاه هست از ریشه بخشکان


خدایا . . .


نکند که روی از من بتابی


و نشود که نگاه حیران مرا منتظر بگذاری


ای پاسخ دهنده و ای اجابت کننده


ای گل بخش دیگران از گل گلستان تو ای باغبان باغ رحمت


ای عزیز و مهربانم


ای خدای بی همتای من . . .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۸۹ ، ۱۰:۱۲
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

درد ناگفته زیاد است دلم می سوزد


نوع آن مزمن حاد است دلم می سوزد




حس خشک عطشی کهنه گلو را بسته ست


بغض ته مانده ی داد است دلم می سوزد




تا بیابان سر خود گرم به خاری کرده ست


ابر بازیچه ی باد است دلم می سوزد




داد و بیداد که این خاک چه حالی دارد



مشکل از اصل و نهاد است دلم می سوزد




خانه اینجاست "سفر" معجزه ای مشکوک است



بار آن نحسی "صاد" است دلم می سوزد





لفظ پر حاشیه ی "فهم" در این نزدیکی


توشه ی روز مباد است دلم می سوزد


                                        بهاره عامل نوغانی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۸۹ ، ۱۷:۲۳
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


دلش گرفته آسمان ، شبانه می گرید


کنار کوچه کسی عاشقانه می گرید



کنار کوچه کسی تکیه داده بر دیوار

کسی گرفته دلش از زمانه می گرید



کسی که باران شکسته بغضش را

به زیر باران بی بهانه می گرید



بهانه؟!شاید یک بهانه دارد او

که مثل دلی خورده تازیانه می گرید



دلش کشیده پر تا به یک دیار دور

و از دل تنگش این ترانه می گرید

دلش گرفته،این روزها عجیب بارانی ست

در آرزوی دستی دوستانه می گرید



تمام این غزل تقدیم چشم دلتنگ اش

چشمی که هنوز نیلوفرانه می گرید


وارش زمانی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۸۹ ، ۱۶:۴۵
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ