کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بگذار

تا درغـــــربت کـــــــــــوچه ام

کنارخـــــــطهای سیاه دفتـــــــــرم

به احترام قــــــــلب شـکستــــــه ام

بــــمیــــــــــرم ...!

************************
شعـــــــــر من کوچـــــــه پیچاپیچی است ؛

کوچــــــــــه باغیست که تنهـــــا یک شب !

تــــــــو از این کوچـــه گذشتی مغــــــــرور ؛

سـالهـــــــــا میـگـــــــــــــــــــــذرد ...

سالهـــــا در گـــــذر کوچـه نــــــــــگاه دیـوار!

دیده بـــــس رهگـــــــــذران را خامــــــــوش ...

دیده بـــــــــس رهگــــــذران را پــرشـــــــور ...

لیک ای رهگــــــــذر یک شبه ی " کـوچـه تـنـهـــایـــی " من

جـــــای پای تـــــو در این کوچــــــــــــه بجا مانده است...!


************************

بایگانی
آخرین مطالب

۴۳ مطلب در آذر ۱۳۸۹ ثبت شده است


خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری

شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری


لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن

خاطرات بایگانی،زندگی های اداری


آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین

سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری


با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته

خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری


صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده

خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری


عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی

پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری


رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:

شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری


عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری


روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث

در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری
                                                       قیصر امین‌ پور

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۸۹ ، ۱۲:۱۰
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

شبی غمگین.شبی بارانی وشبی سرد

مرا درغربت فردا رها کرد


دلم در حسرت دیدار او ماند

مرا چشم انتظار کوچه ها کرد


به من می گفت تنهایی عزیز است

ببین با دوریش با من چه ها کرد


تمام هستی ام بود و ندانست

که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۸۹ ، ۰۹:۳۵
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


بن بست دستهای مهاجم گلوی من


راهی نمانده است دگر پیش روی من



دیگر بریده ام نفسی نیست خسته ام


بغضی فشرده است به شدت گلوی من



محکوم تا همیشه به جرم صداقتم


انگشت های سرزنش شهر سوی من



نجواهای گنگ سایه خفاش های پیر


موسیقی همیشه شب های کوی من



تنها تر از مترسک پاییز وحشتم


تشویش و اشک همنفس گفت و گوی من



هر شب شبیه شبنم پر از گل پتوی من


ای کاش مهربانی یک مهربان شبی




دست نوازشی بکشد روی موی من .... .


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۸۹ ، ۱۱:۳۰
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


پیش چشم خسته من تا چشم یاری میکند دریاست !


چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست !


در این ساحل که من افتاده ام خاموش !


غمم دریا ، دلم تنهاست ،


وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست !


خروش موج با من میکند نجوا !


که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت !


که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت !


مرا آن دل که بر دریا زنم نیست


زپا این بند خونین برکنم نیست


امید آنکه جان خسته ام را


به آن نادیده ساحل افکنم نیست  . 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۸۹ ، ۱۱:۵۹
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


من روز خویش را با آفتاب روی تو


کز مشرق خیال دمیده است



آغاز می کنم....


من با تو می نویسم و می خوانم



من با تو راه می روم و حرف می زنم


وز شوق این محال:



- که دستم به دست توست -


من جای راه رفتن


پرواز می کنم....!


فریدون مشیری
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۸۹ ، ۱۰:۲۸
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر


این هبوط بی دلیل این سقوط ناگذیر

آسمان بی هدف، بادهای بی طرف


ابرهای سربه راه، بیدهای سربه زیر

ای نظاره شگفت ای نگاه ناگهان


ای هماره در نظر ای هنوز بی نظیر


آیه آیه ات صریح سوره سوره ات فصیح


مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر


مثل شعر ناگهان مثل گریه بی امان


مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر



ای مسافر غریب، در دیار خویشتن


با تو آشنا شدم با تو در همین مسیر



از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی


دیدمت ولی چه دور دیدمت ولی چه دیر



این تویی در آن طرف پشت میله ها رها


این منم در این طرف پشت میله ها اسیر



دست خسته مرا مثل کودکی بگیر


با خودت مرا ببر، خسته ام از این کویر
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۸۹ ، ۲۱:۱۳
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


غدیر عید همه عمر با على بودن

غدیر آینه ‏دار على ولى الله ست
 



غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر


غدیر نقش ولاى على به سینه ماست
 



غدیر یک سند زنده ، یک حقیقت محض‏


غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست
 



غدیر صفحه تاریخ وال من والاه‏


غدیر آیه توبیخ عاد من عاد است




هنوز لاله � اکملت دینکم � روید


هنوز طوطى � اتممت نعمتى � گویاست


هنوز خواجه لولاک را نداست بلند


که هر که را که پیمبر منم ، على مولاست

 



بگو که خصم شود منکر غدیر ، چه باک‏


که آفتاب ، به هر سو نظر کنى پیداست
 




چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش‏


خلافتى که دوامش به کشتن زهراست


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۸۹ ، ۰۷:۵۸
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

غدیر رمز پایداری و تلاش و کوشش جاودانه ی عاشقان خداست .  بدون غدیر ، عشق می


میرد و رسالت نا تمام می ماند و گل واژه های شهادت و ایثار بی معنا می شد. و”رسالت”


“بدون” “ولایت” در توطئه های مکرر خناسان، فرو میخشکید.


آنگاه که رسالت با غدیر همیشه جاری ولایت پیوند خورد ، دین الهی کامل شد که فرمود :


الیوم اکملت لکم دینکم …


باز تابید از افقْ روزِ درخشانِ غدیر

شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدیر

 



موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر


چشمه ‏های نور جاری شد ز دامان غدیر
 



شد غدیر خُم تجلی‏گاه انوار خد


تا در آن ‏جا جلوه ‏گر شد نور مِصباحُ الهُدی
 



آفرینش را بُوَد بر سوی آن سامان نگاه


ما سوی اللّه‏ منتظر تا چیست فرمان اِله
 



ناگهان خَتمِ رُسُل ، آن آفتاب دین پناه


بر فراز دست می ‏گیرد علی را همچو ماه
 



تا شناساند به مـردم آن ولی اللّه‏ ر


� والِ مَن والاه � خواند ، � عادِ مَن عاداه � ر
 



ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام


بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
 



از تو محکم شد شریعت ، وز تو نعمت شد تمام


ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام
 



از ولای مُرتضی دل را چراغان می‏ کنیم


بـا علی بار دگر تجدید پیمـان می‏ کنیم


                 عکس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات کام ------------- bahar22.com ------------ عکس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی                " سیّدرضا مؤید "      

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۸۹ ، ۱۶:۱۲
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


غدیر عید همه عمر با على بودن

غدیر آینه ‏دار على ولى الله ست
 



غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر


غدیر نقش ولاى على به سینه ماست
 



غدیر یک سند زنده ، یک حقیقت محض‏


غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست
 



غدیر صفحه تاریخ وال من والاه‏


غدیر آیه توبیخ عاد من عاد است




هنوز لاله � اکملت دینکم � روید


هنوز طوطى � اتممت نعمتى � گویاست


هنوز خواجه لولاک را نداست بلند


که هر که را که پیمبر منم ، على مولاست

 



بگو که خصم شود منکر غدیر ، چه باک‏


که آفتاب ، به هر سو نظر کنى پیداست
 




چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش‏


خلافتى که دوامش به کشتن زهراست


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۸۹ ، ۱۳:۰۴
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ


کجائی در شب هجران که زاریهای من بینی؟


چو شمع از چشم گریان اشکباریهای من بینی

 

کجائی ای که خندانم ز وصلت دوش میدیدی


که امشب گریه های زار و زاریهای من بینی؟

 

کجائی ای قدحها از کف اغیار نوشیده


که از جام غمت خونابه خواریهای من بینی؟

 

شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحر گاهان


نشینی با من و شب زنده داریهای من بینی

 

شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم


که یار من شوی ای یار و یاریهای من بینی

 

برای امتحان تا می توانی بار درد و غم


بنه بر دوش من تا بردباریهای من بینی

 

برای یادگار خویش شعری چند چون ((هاتف))


نوشتم تا پس از من یادگاریهای من بینی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۸۹ ، ۰۷:۱۰
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ banoo Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ